چکیده:
نفس و مباحث مربوط به آن از مهمترین مباحث فلسفه و البته ارزشمندترین آنها بهشمار میرود. ازاینرو بررسی نفس و یافتن نسبت آن با مزاج بسیار مهم و پر اهمیت است. بهعلاوه اینکه امروزه با ظهور فلسفه ذهن، مباحث نفس و بدن اهمیتی دو چندان پیدا کرده است.<br /> بهلحاظ تبارشناسی بحث، بنیان باور به مزاج را میتوان بر اساس طبیعیات قدیم و تفکر مشاء بررسی کرده و آن را در سنت فلسفی اسلامی پیگیری نمود. البته دوگانگی نفس و مزاج در چنین سنتی با ادله فراوانی قابل اثبات است. بر این اساس عموم فیلسوفان مسلمان، نفس و مزاج را دو امر جدا از هم تلقی میکنند. این در حالی است که بحث مزاج با وجود فیزیکی بودن ماهیتش، در فلسفه ذهن که خود رویکرد فیزیکالیستی دارد مورد بحث قرار نگرفته است. البته شاید این عدم توجه بهخاطر تفاوت ماهیت طب قدیم و طب جدید باشد که موضوع به حاشیه رانده شده است؛ بهگونهایکه در فیزیک جدید خبری از آن نیست. ازاینرو نفسشناسی آنها متفاوت شده و بحث مزاج پوشیده مانده است.
خلاصه ماشینی:
این در حالی است که بحث مزاج با وجود فیزیکی بودن ماهیتش، در فلسفه ذهن که خود رویکرد فیزیکالیستی دارد مورد بحث قرار نگرفته است.
با اینهمه، فرضیه اصلی مقاله بر تغایر نفس از مزاج استوار است و میکوشد پیشنه، بسترهای علمی و ادله آن را در تاریخ فلسفه اسلامی مورد کاوش قرار داده و عرضه کند.
8. پیشینه مسئله در نگاه نخست چنین به نظر میآید که بحث تمایز نفس از مزاج، نخستین بار در فلسفه اسلامی مطرح شده باشد؛ چراکه میدانیم نخستین کسی که به طور مفصل ماهیت نفس را بررسی کرده افلاطون است.
فضای بحث ارسطو ـ به تبع افلاطون ـ بر موضع تمایز نفس و بدن است و چنین مینماید که وی نیز سخن صریحی درباره نسبت نفس و مزاج نداشته باشد.
ازهمینرو ملاصدرا بدین نظر متمایل است که باور به تمایز نفس از مزاج، از دوران قدما وجود داشته است؛ هر چند وی نیز با تردید از آن یاد میکند (صدرالدین شیرازی، 1375، ص387-388).
با این همه، نخستین کسی که در فلسفه اسلامی بحث تمایز نفس از مزاج را مطرح کرده و بهطور مفصل بدان پرداخته، شیخ الرئیس بوعلی سینا بوده است.
البته با آنکه برخی استدلالهای پیشین نیز اشارهای به این امر داشتند، ولی فیلسوفان در مواردی با صراحت تمام وحدت شخصیت نفس را محور استدلال خود قرار دادهاند؛ زیرا مزاج امری سیال و تجددپذیر است که بین هر یک از طرفین، انواع بیشماری در نوسان است.
در فلسفه اسلامی، اصل تمایز میان نفس و مزاج امری پذیرفته شده و مورد اتفاق است.