چکیده:
دربارة زبان قرآن و اوصاف آن، بهعنوان یکی از مصادیق زبان دین، آراء مختلفی وجود دارد. برخی نویسندگان این زبان را بیمعنا، غیرواقعنما، اسطورهای، تمثیلی و... میدانند؛ برخی هم زبان قرآن را تنها در برخی آیات، زبان عرف خاص میدانند. نسبت این آراء با یکدیگر گاه فراتر از تفاوت، و در حد تناقض است. این مقاله درصدد تبیین دیدگاه علامه مصباح دربارة زبان قرآن است؛ طبق بررسی و جمعبندی آثار استاد، زبان قرآن از نظر ایشان، در کل، همان زبان محاورة عرف عقلاست، و البته تفاوتهایی نیز با آن دارد؛ در این زبان مانند زبان عرف عقلا از انواع صناعات ادبی نظیر استعاره، مجاز و ضربالمثل بهگونهای استفاده شده که زبان قرآن همواره در اوج فصاحت و بلاغت است و همین ویژگی، وجه بارز اعجاز قرآن است. در مقابل، آراء دیگری نیز در مورد زبان قرآن مطرح شده که آن را تمثیلی، اسطورهای، و... میدانند. البته زبان قرآن از نظر استاد ویژگیهایی دارد که آن را از کلام بشر عادی متمایز میسازد. فراگیری از حیث واقعنمایی و واقعبنیانی، عدم مصلحتاندیشی مذموم، و چندلایه بودن (اشتمال بر ظهرها و بطنهای متعدد) ازجملة آنهاست.
خلاصه ماشینی:
برخی از این سؤالات که مقالة حاضر بهاجمال یا تفصیل بهآنها میپردازد، عبارتند از: ـ آیا زبان قرآن معنادار است؟ ـ آیا آیات قرآن معانی متعین دارند؟ ـ آیا زبان قرآن شاعرانه است؟ ـ آیا زبان قرآن، نمادین است؟ ـ آیا زبان قرآن، مصلحتاندیشی مذموم دارد؟ ـ آیا گزارههای قرآن واقعیت محض را بیان میکنند، یا اینکه زبانی تمثیلی یا اسطورهای دارند؟ ـ آیا احکام قرآن از سنخ انشاهای کاملا اعتباری و بدون پشتوانة حقیقی هستند، یا واقعبنیان میباشند؟ ـ آیا زبان قرآن همان زبان متعارف است یا زبان عرف خاص؟ ـ آیا ظواهر قرآن مانند ظواهر متون متعارف، حجت هستند؟ ـ آیا قرآن دارای لایههای معنایی مختلفی است، یا فقط یک لایة معنایی دارد؟ چنین مسائلی، اخیرا رواج بیشتری دارند؛ اما پیشینهای نسبتا طولانی داشته و نشانههای آنها در آثار پیشینیان آمده، مانند عبارات منقول از برخی متکلمان یهودی (ر.
وانگهی، چرا برای شناخت معنای واژهای عربی در قرآن باید به سراغ واژهنامهای تخصصی رفت که فلسفی و غیرعربی است، و سپس طبق آن معنا، «آیه بودن» موجودات را که در قرآن بارها آمده، به «آیه دیده شدن» آنها برگرداند، و قرآن را حکایتی فهمی ـ تفسیری از جهان دانست که صرف برداشت شخصی پیامبر اکرم( است که با بیان شخصی ایشان اظهار شده: «باید به این نکته ظریف توجه کنیم که «آیه بودن» موجودات یعنی «آیه دیده شدن» آنها و چنین بینشی عین فهم تفسیری از موجودات است» (مجتهدشبستری، 2/4/1392الف).