چکیده:
طبیعت در همة دورههای ادب فارسی منبع الهام برای شاعران ایرانی بوده است؛ در دورة معاصر با ترغیب نیما به انعکاس دید نو و نگاه فردی در شعر، شاعران تلاش کردهاند تصاویری بدیع و زیبا از طبیعت و محیط طبیعی اطراف خود ارائه دهند که این عامل، سبب ظهور تصاویر اقلیمی شده است. در کنار انعکاس نگاه فردی و تجارب شخصی و تصویرسازی با الهام از طبیعت، شعر جامعه مدار معاصر نیز سعی کرده تا با رجوع به طبیعت و الهام از آن، مفاهیم سیاسی و اجتماعی را در قالب تصاویر و نمادهایی ملهم از طبیعت، ارائه دهد. شفیعی کدکنی از شاعران معاصر، در تصویرپردازی گرایش به طبیعت دارد. نوگرایی، عینیّت گرایی و اقلیم گرایی، ویژگی بارز تصویرپردازی این شاعر است. بخش عظیمی از نوگرایی او در تصویرپردازی، مرهون الهام از طبیعت در این زمینه است. ویژگی دیگری که در تصویرپردازی شعری او جلب توجّه می کند، حمل مفاهیم سیاسی و اجتماعی به تصاویر برگرفته از طبیعت است که در این مقاله به بررسی این ویژگیهای تصویرپردازی او خواهیم پرداخت. بحث و بررسی در تصویرپردازی شفیعی ، روشن میکند که شاعر در زمینه تصویرپردازی هم نوجو و نوآور است و هم تفکّرات سیاسی-اجتماعی خود را در قالب این تصاویر، زیبا و هنرمندانه بیان داشته است.
خلاصه ماشینی:
اقلیمگرایی و طبیعت و جایگاه آن در تصویرپردازی شاعرانة شفیعی کدکنی یعقوب نوروزی عسگر بابازاده اقدم چکیده طبیعت در همة دورههای ادب فارسی منبع الهام برای شاعران ایرانی بوده است؛ در دورة معاصر با ترغیب نیما به انعکاس دید نو و نگاه فردی در شعر، شاعران تلاش کردهاند تصاویری بدیع و زیبا از طبیعت و محیط طبیعی اطراف خود ارائه دهند که این عامل، سبب ظهور تصاویر اقلیمی شده است.
«مرغ آتشین بال آتش» در کومه گرم شبانان که همچون «کبکهای تیرخورده» پر میزند از تصاویر زیبای شاعر در این مورد است: در دوردست شب/ در کومة گرم شبانان کنار راه/ مرغ عقیقین بال زرّین پیکر آتش/ چون کبکهای تیرخورده میزند پر پر(شفیعی کدکنی، آیینهای برای صداها، 1376: 124) مانند کردن «خیل اسیر بندگان» به «گله خوش چرای بی چوپان» نیز گرایش به تصاویر پاستورال در شعر شفیعی کدکنی را نشان میدهد: وین خیل اسیر بندگان تو/ چون گلّة خوش چرای بی چوپان/ در درّه خوابها رها گشتند (همان: 141) تصاویر و نمادهای اقلیمی و طبیعی با کارکرد سیاسی- اجتماعی از تفاوتهایی که بین طبیعتگرایی شعر معاصر و شعر سنّتی وجود دارد این است که گذشتگان غالبا به توصیف صرف طبیعت و عناصر آن میپرداختند، ولی معاصران، اندیشة خود را در قالب عناصری ملهم از طبیعت، بیان میدارند و « در شعر کلاسیک فارسی، اغلب بین انسان و طبیعت، گسستی وجود دارد که شاعر و هنرمند را بر آن میدارد تا از دیدگاه ناظری عینی به طبیعت بنگرد.