چکیده:
مبحث روایت زمان یکی از مباحث اساسی در دانش روایتشناسی است. بزرگترین نظریهپرداز این مقوله ژرار ژانت، نظریهپرداز ساختارگرای فرانسوی است. از نظر او زمان در پیشبرد روایت نقش مهمی ایفا میکند. ژانت در نظریة خود به بررسی و تحلیل زمان در روایت، حول سه محورِ نظم، تداوم و بسامد پرداخته است. هر یک از مؤلفههایی که در این سه محور تعریف میشود، یکی از سه حالت شتاب را در روایت به وجود میآورد که عبارتند از: شتاب ثابت، شتاب مثبت و یا شتاب منفی. داستان لیلی و مجنون به روایت حکیم نظامی گنجوی در قرن ششم به نظم کشیده شده است. بررسی این داستان بر اساس نظریة روایت و زمان ژانت، نشان میدهد که از سه حالت فوق سهم شتاب منفی در روایت آن بیشتر است و نظامی در روایت این داستان بیشتر به اطناب و کاستن از شتاب روایت گرایش داشته است تا ایجاز و شتاب مثبت.
خلاصه ماشینی:
»(ریکـور، ۱۹۸۰، ص ۱۶۹) این بدان معناست که زبان نمی تواند دو رخداد هـم زمـان را کـه در آن واحد اتفاق افتاده اند با هم روایت کند، بلکه یکی را پس از دیگری در نظام تک سـاحتی خود جای می دهد؛ زیرا نشانه های زبانی مبتنی بر زنجیرة نحوی تک خطی انـد کـه نظـام چندخطی زمان داستان را در همین نحو تک خطی جای می دهند.
»(ریمون کنان ، ۱۳۸۷، ص ۷۳) پس در مبحث تداوم یا دیرش بحث دربارة «مقـدار» زمان است و در آن به سؤالاتی از این دست پاسخ داده مـی شـود: مقـدار زمـان داسـتان چقدر است ؟ یک سال ، صدسال و یا چند هفته ؟ و نیز در بـاب تـداوم زمـانی مـتن : آیـا زمان داستان کوچکتر، بزرگتر و یا برابر تداوم سخن روایی است ؟ ژنت ، از دیرش یا تداوم متن به «شبه دیرش » تعبیـر مـی کنـد؛ زیـرا دیـرش مـتن بـا خوانش تبدیل به زمان می شود، مانند جاده که با کنش پیمودن ، حاصـل زمـانی خواهـد داشت .
(قاسـمی پـور، ۱۳۸۷، ص ۱۳۵) تنها حالتی که در آن زمان داستان با زمان سخن برابـر اسـت ، مـوقعیتی است که برای روایت و بازنمایی گفتار شخصیت ها نیاز است ، با مقدار زمانی کـه بـرای خوانش مورد احتیاج است ، برابـر خواهـد بـود و ژنـت ایـن حالـت از روایـت را، بـه «هم دیرش » تعبیر می کند.