چکیده:
نیل به کمال معنوی انسان، یکی از مهمترین دغدغههای بشر در عرفان اسلامی است. انسان برای رسیدن به کمال معنوی خود، با موانع و مشکلات زیادی روبهروست که مهمترین آنها نفس اماره است. در عرفان اسلامی، نفس مراتب گوناگونی دارد، بنابراین شناخت آن بسیار دشوار است. مولوی بهعنوان عارفی برجسته، بر این امر وقوف کامل داشته، ازاینروی برای شناساندن دقیق این جوهر مجرد و به تصویر کشیدن رذیلتهای آن برای مخاطبان خود، از شیوههای مختلفی بهره برده است تا بتواند مریدان خود را از افتادن به دام نفس بر حذر دارد و آنها را در راه رام کردن نفس یاری کند. در این باره نویسندگان در این جستار کوشیدهاند تا به شیوۀ توصیفیتحلیلی، تصاویر و نمادهای مختلفی را که نفس را در آثار منظوم مولوی نشان میدهند، استخراج و طبقهبندی و بررسی کنند. حاصل پژوهش نشان میدهد که مولوی برای شناساندن و محسوس جلوه دادن زشتیهای نفس اماره، به شکل گسترده از صفات انسانی(تشخیص)، نمادهای حیوانات، پرندگان، حشرات، خزندگان و جوندگان، موجودات خیالی، اشخاص با چهرههای مختلف مثبت و منفی، عناصر اربعه، پدیدههای طبیعی، عناصر ساخت بشر و... استفاده کرده است؛ که در این میان، شگردهای هنری تشخیص نسبت به تصاویر دیگر بسامد بسیار فراوانی دارند و تصاویر مربوط به اشخاص و حیوانات با چهرۀ مثبت و همچنین موجودات خیالی، کمترین بسامد را به خود اختصاص دادهاند.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اينکه نفس اماره مفهومي مجرد، انتزاعي و دور از ادراک است ، مولوي براي شناساندن هرچه بهتر آن و به تصوير کشيدن رذيلت ها و زشتيهاي آن به مخاطبـان خـود، از ترفندها مختلف هنري استفاده ميکند تا از اين طريق مخاطبان خود را از افتـادن بـه دام نفس بر حذر دارد و آن ها را در راه رام کردن و تربيت ياري مـيرسـاند.
مولوي علاوه بر صفات مذکور، با صفات ديگري نيز نفـس را بـه صـورت مضـمر بـه انسان همانند ميکند و از اين رهگذر، موجب تشخص و تجسـم آن مـيشـود کـه بـراي پرهيز از اطالۀ کلام به صورت فهرست وار به ذکر آن ها بسـنده شـده اسـت : منـافق (همـو، ١٣٧٣، ج ٥: ٣٧٩٧)، جوع البقـر (همـان ، ج ٥: ٢٤٦٨)، قلـاب (همـان ، ج ٣: ٤٠٧١)، سـاحر (همان : ٤٠٧٢)، کافرنعمت و گمـراه (همـان ، ج ٦: ٤٧٩٦)، بـيعهـد (همـان ، ج ٤: ١٦٥٤)، زيرک (همـان : ١٦٥٦)، کـور (همـان : ٢٣٥)، ظلـوم و ظـالم (همـان ، ج ٣: ٢٤٣٥ــ٢٤٣٦)، عاقبـت ننگـر (همـان ، ج ٢: ١٥٤٨)، لعـين (همـان ، ج ٣: ٩٧٤)، پرحـرص (همـان : ٣٢٨٣)، خودبين (همان ، ج ٤: ٣٧٧٧)، مکـار (همـان ، ج ٣: ٢٥٦٠)، پرعيـوب (همـان ، ج ٦: ٢٩٥١)، وقيحه خوي (همان ، ج ٥: ٦٦٢)، شهواني (همان ، ج ٤: ٢٣٥)، فريبکـار (همـو، ١٣٧٦: ٢٧٦)، ، طرار (همان : ٤١٦)، اغيار (همـان : ٤١٦)، مـرتبس (همـان : ٤٧٥)، ضـعيف معـده (همـان : ٤٧٥)، نقب زن و دزد (همان : ٣٠٠)، اوباش (همان : ٣٤٩)، پليد (همان : ٤٣٢)، شوم (همـان : ٧٥٩)، لافي (همان : ٧٧٢)، جهود و مشـرک (همـان : ٣٧٩)، تـردامن (همـان : ٩٣٨)، بيکـار (همان : ١٣٩٢)، طناز (همان : ١٤٦٢)، نحس (همان : ٢٧٩)، کوردل (همان : ٣٥٠)، پر ز کـين (همان : ٩٠١)، محدث (همان : ٨٧٢)، ستيزه رو (همان : ٨٤٩)، شح (= بخيل ) (همـان : ٨٤٢)، خمار ابد (همان : ٧٥٢)، تيرانداز (همان : ٦٩٩)، فضول (همان : ٥٢٨)، حرون (همان : ٣٥٩)، جفاپيشه (همان : ٢٦٢)، حسود (همان : ٢١٠)، مقذر (همان : ٢١٠)، آدم خوار (همـان : ٢١٠)، غوغا (همان : ١٣٦)، گنه فزاي (همان : ١٢٧١)، حرام خوار (همان : ١٢٧١)، ژاژخـاي (همـان : ١٢٧١)، سالوس (همان : ١٢٥٦)، شکم خواره (همان : ١١١٥)، سگسـار (همـان : ٩٤١) و...