چکیده:
اصولا جوامع در گذر زمان به دنبال روزآمدن کردن کیان خود هستند. در این میان برخی کشورها نگاه
ویژهای به این مسئله داشته و گوی سبقت را از دیگران بودهاند و نسبت به مدرنیسم، دارای سبک و صاحب
نظر می باشند. به طور کلی، جوامع غربی در حوزه پویایی و نوگرایی به حیث مادی، از جایگاه بالاتری در
زمینه مدنیته برخوردار بوده و لذا دیگر کشورها و جوامع جهانی نیز با تاسی گرفتن و ثاثیرپذیری از غرب،
سعی در الگو گرفتن از آنها نموده و سعی در بسترسازی مدرنیته در فضای کشور خود نمودهاند. کشور
ایران نیز از جمله کشورهایی است که قرن بیستم را با گرایشات مختلف مدرنیسمی، به پایان برد. لذا با
توجه به ماهیت و اهمیت این موضوع، پژوهش کنونی، به شیوه تحلیلی – توصیفی به بررسی این مقوله
خواهد پرداخت که رویکرد و اثر مدرنیسم بر جامعه سنتی ایران چه دستاوردها و آثاری برجای نهاده است.
نتایج حاکی از آن است که در جامعه کنونی ایران، سبک زندگی غربی تا حدی از سبک زندگی غربی بر
اثر مدرنیسم تاثیرپذیرفته ولی به گونه ای نیست که کاملا با فرهنگ ایرانی – اسلامی اصطکاک پیدا کرده
باشد.
خلاصه ماشینی:
واژه هايکليدي: مدرنيسم ، فرهنگ ، جامعه ايران ، نوگرايي، سبک زندگي ١٥٠ / فصلنامه تحقيقات جديد در علوم انساني، دوره جديد، شماره هفدهم ، بهار ١٣٩٨ * * * * * مقدمه با انقلاب صنعتي که در غرب رخ داد جهان وارد دگرگونيهاي جديدي شد.
به همين جهت ، در اين پژوهش ، هدف بر مطالعه اين موضوع است تا بايسته هاي اساسي در حوزه مدرنيته غربي و تاثيرات آن بر رويه زندگي جامعه سنتي ايران مورد بررسي قرار گيرد.
تاثير فرهنگ غربي بر جامعه سنتي ايران / ١٥٣ پدرام (١٣٨٢)، سه رويکرد اساسي نسبت به مدرنيته را در ديدگاه روشنفکران ايراني بررسي کرده است .
به گونه اي که مصرف انبوه ، باعث توليد تاثير فرهنگ غربي بر جامعه سنتي ايران / ١٥٧ انبوه مي شود و توليد انبوه راهکاري است ، براي حداکثرسازي سود و توليدکنندگان براي دستيابي به سود بيشتر از طريق اشاعه نيازهاي کاذب ، تبليغات گسترده به وسيله وسايل ارتباط جمعي و حراج هاي پي درپي به ترويج مصرف گرايي دست زدند و انسان غربي بدون داشتن نياز واقعي ، سرگرم خريد شد و اين مصرف گرايي و مدگرايي به سبک زندگي آنان جهت داد.
همچنين ، حق اشتغال زنان را رسميت و استحکام بيشتري داد (فوزي تويسرکاني ، ١٣٩١: ٦٥) بر اين اساس ، ورود مدرنيته به ايران نه تنها جامعه ايراني را به لحاظ سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي و اقتصادي دچار تغيير و تحول نمود؛ بلکه خانواده هاي ايراني را نيز، هم به لحاظ ساختار و هم روابط و نوع نگرش ها، تا حدودي متحول نمود (سراج زاده ، ١٣٨٩: ٢٨).