چکیده:
در باره این سوال که آیا بی ایمانان در قیامت گرفتار عذاب جاودانه هستند؟ (چنانکه مفاد برخی نصوص دینی است) یا این که عذابشان منقطع می شود؟ (که مفاد برخی ادله دیگری است)؛ و این سوال که آیا اصلا بین این دو ادعا تعارضی هست؟ انظاری از سوی صاحب نظران مطرح شده است؛ ولی به نظر نگارنده جاودانگی عذاب و انقطاع آن هر دو درست و حق اند؛ و تعارض بدوی بین این دو دیدگاه، بدین صورت قابل حل است که موضوع جاودانگی عذاب، بی ایمانانی هستند که بی ایمانیشان محفوظ است و موضوع انقطاع عذاب، بی ایمانانی هستند که در قیامت از بی ایمانی توبه می کنند و مومن می شوند؛ بنابراین بدون نیاز به عقب نشینی از ظواهر نصوص، تعارض منتفی است؛ و جاودانگی عذاب و انقطاع آن هر یک در موضوع خود حق و درست است.
خلاصه ماشینی:
اما از سویی در آیات دیگری به روشنی بیان شده است که مشرک و کافر و منافق، مورد مغفرت الهی واقع نمیشود «إن الله لا یغفر أن یشرک به» (48 نساء)، و «إن الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله ثم ماتوا و هم کفار فلن یغفر الله لهم» (34 محمد)، «سواء علیهم أستغفرت لهم أم لم تستغفر لهم لن یغفر الله لهم» (6 منافقون)، آیا بین مفاد آیه مورد بحث با مفاد این آیات که به صراحت دلالت دارند که مشرک و کافر و منافق آمرزیده نمیشود تعارضی هست؟ پاسخ اجمالی این است که از آیه (14 فتح) «یغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء و کان الله غفورا رحیما» فهمیده میشود که مطلق غفران شامل دو قسم است یکی غفرانی که بدون عذاب است، و دیگر غفرانی که همراه با عذاب شخص گناهکار است؛ زیرا خداوند در این آیه بعد از این که میگوید : برخی را میآمرزد «یغفر لمن یشاء»، و برخی را عذاب میکند «یعذب من یشاء»، در پایان آیه با آوردن این جمله که «و کان الله غفورا رحیما» روشن میکند که هر دو نحو کار از اقضائات غفران و رحمت الهی است؛ یعنی چه کار خدا با گناهکار، بدون عذاب باشد، و چه کار او با عذاب همراه باشد، هر دو کار تحت شمول غفران و رحمت الهی انجام میگردد؛ و هر دو عمل، کار غفرانی است و خداوند در هر دو مورد، غفران و رحمتش را در مورد انسانها اعمال میکند، نه این که در مورد یکی غفران باشد و در مورد دیگری اصلا هیچ نحوه غفرانی نباشد؛ بله چون غفران خداوند مراتبی دارد و غفران با عذاب، نسبت به غفران بدون عذاب، نازلتر و ضعیفتر است و از وضوح کمتری برخوردار است؛ ازینرو غفران با عذاب، در اطلاقات عرفی عدم غفران شمرده میشود؛ نظیر این که سایه نسبت به نور آفتاب، عدم نور شمرده میشود گرچه سایه نیز خود بهگونة ضعیفی نور است؛ و نورانیت در آن بهکلی منتفی نیست؛ پس در آیاتی مثل «إن الله لا یغفر أن یشرک به» (48 نساء) که غفران نفی شده است مراد غفران بدون عذاب است، نه مطلق غفران؛ یعنی خداوند نسبت به مشرکان و کافران و منافقانی که بدون توبه از دنیا میروند هرگز غفران بدون عذاب ندارد، و آنجائی که میگوید «إن الله یغفر الذنوب جمیعا» مراد مطلق غفران است که شامل غفران بدون عذاب و غفران با عذاب هر دو هست، و همة انسانها مشمول چنین غفران عامی هستند، برخی بدون عذاب و برخی با عذاب؛ پس بین جملة «مشرک، آمرزیده نمیشود» و جملة «همه انسانها، آمرزیده میشوند» تناقضی و تعارضی نیست؛ چون محمولی که در گزارة اول سلب میشود، غفران خاص است؛ یعنی غفران بدون عذاب، و محمولی که در گزارة دوم اثبات میشود، غفران عام است یعنی مطلق غفران چه با عذاب چه بی عذاب؛ روشن است با اختلاف محمول، در افراد مشترک و به اصطلاح منطقدانان در ماده مشترک تناقضی و تعارضی نیست.