چکیده:
از دیرباز تاکنون یکی از دغدغههای انسان، چگونگی برخورد با طبیعت، توجیه و فرجامکار جهان بودهاست. به همین منظور، در زندگی خویش از طریق باورهای هستیشناسانه، به تبیینکائنات و چگونگیآفرینش پرداختهاست. یکی از این باورهای اسطورهای، «آیین زروان» است. باید گفت که آیین زروانی در تاریخ مزدیسنا به منزله امر گذرنده و غیرثابتی نبوده، بلکه یکی از مبانی اوّلیه آیین زرتشتی محسوب میشد. بعضی «زروان» را مکان مطلق (ثواش) و بعضی او را زمان مطلق دانستند و گاهی مفهوم (قدر) و سرنوشت نیز داشتهاست. ضرورت بررسی این مسئله در اهمیت درک نکتهها و اعتقادهای دیرین است که پرده از معانی و رموز شاهنامه برمیدارد و باعث گرهگشای بعضی از پیچیدگیها میشود؛ زیرا حکیم فردوسی میان پدیدههای شگفتانگیز اسطوره و قهرمانانی که وجودشان در حماسه ضروری است، تلفیقی ایجاد کرده، اسطوره و حماسه را به یکدیگر اتصال دادهاست. مسئله این است که آیا میتوان تجلّی «زروان» را در شاهنامه فردوسی با هستی زال مقایسه کرد؟ همچنین، عناصر طبیعی و یاریگران زروان در شاهنامه به صورت نمادین کدامند؟ در این مقاله، بازتاب نظریههای زروانی در هستی، تولد، ازدواج زال، پیروزی رستم بر اسفندیار از یک سو، و رستم و شغاد به عنوان فرزندان زروان، یعنی «هرمز و اهریمن» از سوی دیگر کاملا مشهود است.
خلاصه ماشینی:
مسئله اين اسـت کـه آيـا مـي تـوان تجلي «زروان » را در شاهنامه فردوسي با هستي زال مقايسه کرد؟ همچنين ، عناصـر طبيعـي و يـاريگران زروان در شاهنامه به صورت نمادين کدامند؟ در اين مقاله ، بازتاب نظريه هـاي زروانـي در هسـتي، تولـد، ازدواج زال ، پيروزي رستم بر اسفنديار از يک سو، و رستم و شغاد به عنوان فرزندان زروان ، يعني «هرمز و اهريمن » از سوي ديگر کاملا مشهود است .
ايـن اعتقـادات بعد از نفوذ اسلام ، در ذهن و روح مسلمانان به حيات خود ادامه مي دهد و چنان که در اين مقاله ، فردوسي اعتقادات زرواني را با استحاله خاصي در شاهنامه ، به ويژه در شخصيت زال منعکس کرده است و با دو نيروي متقابل ، يعني با فريدون و رستم (= يـاريگران زروان ) از يک سو، و شخصيت هاي اهريمني همچون ضحاک و شغاد از سوي ديگـر، و در تضـادي چندجانبه در وجود سيمرغ با اشاراتي مکرر به تداوم اين آيين در خـاطره جمعـي ايرانيـان تداوم مي بخشد.
باورهاي زرواني در وجود زال در اين داستان ، فردوسي به دنبال «بي مرگي » است و در اسطوره زال ، نيرو و قدرت ذهن او را با جاودانگي پيوند داده است ؛ زيرا اين شاعر سترگ که حافظ کهـن الگوهـاي يـک قـوم است ، با تخيلات خود نيروهاي آرماني را در اشياء و آدميان جلوه گر نموده اسـت و از زال و سيمرغ سخن به ميان آورده تا زال کارکرد زروان را متجلي کند يا بـه عبـارت ديگـر، زال تصوير زميني زروان باشد تا طرح زمان و جاودانگي در قالبي تازه آشکار شـود.
وجود زال نمودي است ، از اسطوره زرواني کـه اشاره به دو شاخه «هرمز و اهريمن » از يک بن (زروان ) دارد.