چکیده:
خرد و عقل از مهمترین عناصر مفهومی و واژگانی پهنه ادب فارسی است که دامنه کاربرد آن از آثار نخستین شعرای فارسی دری که بیشتر رویکردی آفاقی و حکمی داشتند تا آثار شعرای قرن پنجم تا هشتم که رویکرد آنها به تدریج انفسی و عرفانی شد گسترده شده و جایگاه آن در این سیر زمانی تغییرات عمیقی یافته است. این برداشتهای متناقض در آثار این دو دسته از شعرا، که میتوان از آنها به حکما و عرفا یا صوفیان یاد کرد، میتواند موضوع تحقیقات زیادی باشد (و بوده است) و در این تحقیق به سیر تدریجی این دگرگونی (که حاصل عوامل و شرایط گوناگون سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و حتی زبانی بوده است) از آثار نخستین شعرا که بیشتر صبغهای حکیمانه داشتند تا آثار شعرای قرن هفتم و هشتم که بیشتر سبغه و رنگ عرفانی و صوفیانه داشتند پرداخته شده. هم شعرای حکیم و هم شعرای عارف اشعار متعددی با مضمون عقل یا خرد داشتهاند اما ازآنجاکه دیدگاه و نگرش کلی آنها به سایر پدیدههای مادی و معنوی کاملا متفاوت و گاه متضاد است با وجود استفاده تقریبا یکسان از این واژگان، محصول کار آنها متفاوت و متباین و گاه متناقض است. دلیل این امر آن است که دیدگاه این دو دسته از شاعران از منابع و مشربهای فکری کاملا متضادی درباره پدیدههای عالم هستی سرچشمه میگیرد.
خلاصه ماشینی:
سنایی بارها و بارها از عقل و خرد ستایش میکند اما با توجه به دیدگاه صوفیانه خود ابیاتی مانند آنچه در زیر آمده است نیز در دیوان او به وفور یافت میشود.
ازاینرو بد نیست با بررسی و مقایسه آثار شاعران و نویسندگان ادب فارسی از قرن سوم و چهارم تا قرن هفتم و هشتم (با تمرکز بیشتر بر آثار شاعران حکیم و عارف و صوفی) در موضوع عقل و خرد معلوم کنیم که شاعرانی مانند سنایی و نظامی و خاقانی و عطار اساسا خردگرا نیستند و با وجود آنکه آثاری در مدح خرد دارند اما در حقیقت خردستیز هستند.
برای مثال ناصرخسرو در بیت زیر برتری و بزرگی انسان در قیاس با خلق عالم را در گرو حاکمیت عقل بر دل و در واقع عواطف انسان میداند: گر بر دل تو عقل پادشاه است مهتر ز تو در خلق پادشا نیست (ناصرخسرو، 1307: 62) مقدسی در کتاب آفرینش و تاریخ نیز یادآوری کرده که عشق و هوی و هوس و احساسات و عواطف مایه نقصان و آفت خرد و عقلاند (مقدسی، 1374: 139 و 140).
برای مثال او در این مورد میگوید: پیشروم عقل بود تا به جهان کرد به حکمت چنین مشار مرا (ناصرخسرو، 1307: 12) مر چشم خرد را، ز علم بهتر، این پور پدر، هیچ توتیا نیست (همان: 62) همچنین ناصرخسرو در ابیات متعدد دیگری به کارکرد علم و خرد و رابطه آنها با هم اشاره کرده است و زوایای بیشتری از آن را روشن کرده است (همان: 42، 80، 86، 87، 300).