چکیده:
نظریه ی بینامتنی حاصل رویکرد زبان شناختی به ادبیات است که هر متن ادبی را زاییده ای از متون گذشته یا معاصر می داند؛ به گونه ای که متن تازه(حاضر) خلاصه ای از متن یا متون متعدد (غایب) است. هدف از این پژوهش « واکاوی مناسبات بینامتنی اشعار اقبال لاهوری و قرآن» است، که به روش توصیفی- تحلیلی با رویکرد زبان شناختی، روابط بینامتنی میان اشعار اقبال لاهوری و قرآن کریم را بیان کرده است. رابطه های موجود بین این دو متن، با هدف بیان مضامین و مفاهیم مشترک است . ازآن جا که علامه انس دیرینه ای با قرآن داشته، در راستای تشویق انسان ها به مفاهیم اخلاقی، از آیات - به صورت مستقیم و غیر مستقیم- استفاده نموده است. بر این اساس در جهت تحقق اهداف علامه اقبال، انواع بینامتنی در ابیات وی نمود یافته که در میان آنها، بینامتنیت نفی جزیی(اجترار) گستره وسیع تری را به خود اختصاص می دهد و بسامد بیشتری دارد. اما نمونه هایی از امتصاص(نفی متوازی) و حوار (نفی کلی) نیز در میان اشعار وی مشاهده می شود.
خلاصه ماشینی:
با توجه به نقش اساسي توحيد در پرورش انسان ها، به صورت گسترده در قرآن کريم به اين مبحث پرداخته شده ، شاعران پرآوازه نيز با تأسي از قرآن کريم در خلال ابيات و اشعار خود به اين مسئله توجه کرده اند؛ از جمله اين شاعران ، علامه اقبال لاهوري است که به بررسي ابياتي از اين شاعر در رابطه با مبحث توحيد مي پردازيم : ٢-١-١-توحيد در پرستش متن حاضر: تارک آفل ابراهيم خليل انبيا را نقش پاي او دليل (اقبال ، ١٣٤٣: ٦٨) متن غايب : « فلما جن عليه الليل رأي کوکبا قال هذا ربي فلما أفل قال لا أحب الآفلين » ( انعام /٧٦)؛ (پس چون شب بر او پرده افکند، ستاره اي ديد؛ گفت : «اين پروردگار من است » و آن گاه چون غروب کرد، گفت : غروب کنندگان را دوست ندارم ).
علامه اقبال نيز که در صدد تذکر اين نکته مهم بوده و خواسته به مخاطب خود گوشزد کند که انسان موحد، به پروردگار خود تکيه مي کند و در راه وصول هدف ، هيچ ترس و وحشتي به خود راه نمي دهد؛ اين يعني ايمان واقعي وتنها در سايه ايمان واقعي مي توان به رستگاري رسيد، لذا از عبارات قرآني بدون تغيير و دگرگوني در ابيات خويش بهره جسته ، که اين گونه استفاده آگاهانه از متن غايب (قرآن ) در متن حاضر (اشعار اقبال ) مصداق بينامتني نفي جزيي مي باشد.