چکیده:
این مقاله بهدنبال ردیابی مبادی فلسفی نگرش به مسئله ارزش در تاریخ اندیشه اقتصادی است. تطورات تاریخی اندیشه اقتصادی حاکی از این است که در سنت ارسطویی و اسکولاستیکی بهدلیل عدم انفکاک سوژه/ ابژه وجوه عینی و ذهنی ارزش درهمتنیده و وجوه طبیعی ارزش با وجوه اجتماعی ارزش گره خورده بود، اما پس از رنسانس و با شکلگیری تفکیک سوژه/ ابژه در عالم تفکر فلسفی و شکلگیری نظام اقتصادی سرمایهداری مبادلهای مبتنیبر نفعطلبی شخصی ابتدا در دوره کلاسیک بر ابعاد ابژکتیو و عینی ارزش تاکید شد. نظریه ارزش مبتنیبر کار در بین اقتصاددانان کلاسیک و مارکس در این بستر ظهور کرد، اما در مرحله بعد متعاقب انقلاب مارژینالیسم بر ابعاد سوبژکتیو ارزش تاکید شد. در این دوره بهدلیل سیطره رویکرد کمّی ریاضی و نگرش ارزش خنثایی پوزیتیویستی مسئله ارزش منحل و بهجای آن به نظریه قیمت توجه شد. درنهایت، جریانات هترودوکس در اقتصاد سعی کردند با تمرکز بر دیالکتیک ابژکتیو/ سوبژکتیو (رئالیسم انتقادی) و ابعاد اخلاقی و ارزشی اقتصاد (رویکرد قابلیت آمارتیا سن) مجددا مسئله ارزش را احیا کنند.
خلاصه ماشینی:
درمجموع میتوان چنین گفت که دلیل سنتوماس و آلبرت کبیر برای افزودن این معیار جدید برای معاملهبهمثل عادلانه ضرورت آن برای بقا و استمرار جامعه است: کالاها بایستی به تناسب کار و مخارج صرفشده در آنها مبادله شوند تا تولیدکنندگان قادر به بقای خویش باشند.
دیوید ریکاردو، یکی از پیشگامان «نظریۀ ارزش مبتنیبر کار»، بر این نظر بود که تحت فروض خاص ارزش کالا به مقدار نسبی نیروی کار موردنیاز برای تولید آن بستگی دارد.
تغییر در ارزشهای نسبی دو کالا را میتوان نتیجۀ خالص تغییری دانست که در ارزش مطلق یا واقعی یک یا هر دو کالای موردبررسی حادث میشود، اما این معیار تغییرناپذیر بایستی چه صفاتی داشته باشد؟ یک مقیاس ارزش درصورتی کامل و بهعبارتدیگر مطلق و تغییرناپذیر است که همواره مقدار کار یکسانی برای تولید آن لازم باشد.
لیندسی بر این باور بود که نظریۀ ارزش کار مارکس بیش از آنکه نظریهای درخصوص قیمتها باشد، نظریهای دربارۀ «حق طبیعی» است و نه نظریهای که بتوان از آن برای تحلیل واقعیت سرمایهداری بهره گرفت (همان).
نظریۀ ارزش مارژینالیسم در تقابل با نظریات ارزش پیشین قرار داشت که در آنها ارزش بهوسیلۀ برخی ویژگیهای عینی موجود در خود کالا یا در فرایند تولید (ازقبیل تعداد ساعات کار اجتماعا لازم) تعیین میشود.
2. 5 رئالیسم انتقادی: تعیین ارزش ازطریق دیالکتیک ابژکتیو/ سوبژکتیو ازدیدگاه برخی دیگر از نظریهپردازان هترودوکس توجه به مسئلۀ ساختار ـ عامل در نظریۀ ارزش و قیمت، که سن مطرح کرد، نیازمند تأکید و تمرکز بیشتری است و بایستی دلایل موجهتری برای این نسبت اقامه شود که فینفسه نیازمند بسط و تفصیل مسئلۀ ساختار ـ عامل است.