چکیده:
فرق انحرافی و مدعیان مهدویت، در راستای انحراف افراد و جوامع، و مقابله با مسیر هدایت؛ مراکز فکری و هدایتگری جامعه (علماء) را مورد هجمه قرار میدهند و به منظور منع تحقق هدایتگری، سعی در ایجاد فاصله بین عموم مردم و علماء دارند. این مقابله با جبهه حق در گذشته نیز سابقه داشته و دشمنان برای حذف اهلبیت علیهم السّلام از هدایتگری با جلوگیری از تماس مردم با ایشان و منع حدیث در جنبه فکری ــ فرهنگی و با منع فدک در حوزه زدودن قدرت اقتصادی به تضعیف جبهه حق پرداختند؛ امروزه نیز فرقههای انحرافی و مدعیان مهدویت برای انحراف جوامع، حذف روحانیت را، در دستور کار خود قرار میدهند.
بدنام کردن و اتهامزنی به علماء، ادعای عدم نیاز به عالمان و تقلید، تحلیل خمس، ادعای ارتباط مستقیم با امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف با عناوین رکن رابع، هادی، ووصی، ونیز ادعای مهدویت، از شگردهای مدعیان و فرق انحرافی برای دستیابی به اهدافشان است.
عملکرد ناصالح برخی عالم نمایان و گاه غفلتها و عدم ورود عالمان و حوزههای علمیه به طور تخصصی و فنی در تبیین و تفسیر مفاهیم دینی نیز به این مسئله دامن میزند.
تببین جایگاه علماء در حفظ دین، مقابله با انحرافات، تولی جامعه به عنوان نیابت و وکالت عامّه، بیان اهمیت اجتهاد، برهان و استدلال، تبیین جایگاه خمس، موضع گیری مناسب، برنامه ریزی فرهنگی و میدان ندادن به عالمان فاسد، برخی از راه کارهای برون رفت از این دسیسه است.
این تحقیق با روش کتابخانهای و به شیوه توصیفی _ تحلیلی این خطر را بررسی کرده و با شناسایی و معرفی شیوهها و روشهای آنها در حذف علماء، و ارائه راهکار صحیح مقابله با آن تلاش دارد جامعه را از این آسیب حفظ کند.
خلاصه ماشینی:
منفور کردن علماء و فقها و متهم ساختن ایشان به تقابل با امام عصر؟عج؟ یکی دیگر از شگردهای مدعیان و منحرفان در جهت جداسازی مردم از علماء، توهین به علماء، فقهاء و مراجع و ایراد اتهامات مختلف به ایشان و بیان این مطلب که علماء هنگام ظهور در مقابل امام زمان؟عج؟ میایستند، و مستند ایشان نیز برخی روایات است که مواجهه گروهی از عالمنمایان با امام عصر؟عج؟ را در هنگام ظهور گزارش میکند، در جزواتی که به نام انصار احمد اسماعیل مدعی یمانی و وصایت منتشر شده، از اینگونه اتهامات فراوان دیده میشود؛ به هر بهانه، عبارت علماء سوء، علمای غیر عامل و علمای مخالف حضرت مهدی؟عج؟ را به کار میبرد؛ آیات و روایات مختلف را در مذمت علماء تفسیر میکند از آنان با تعبیر سامری امت، حمیر، کافر و قریشی که حضرت آنان را از بین میبرد، یاد میکند.
اگر احکام شرعی در همه موضوعات، روشن بود، هر مکلفی میتوانست حکم را به سادگی شناسایی کند و عمل خویش را بر آن منطبق سازد و نیازی به کاوش و تحقیق نداشت؛ ولی عواملی مانند فاصله زمانی ما با زمان تشریع و نقش علوم گوناگون دیگر در فهم تکالیف، سبب ابهام در شناخت احکام شده است و همین امر سبب پیدایش و گسترش علم فقه شده و علماء با استنباط و اجتهاد، احکام و وظایف مکلفان را مشخص مینمایند تا آنان بتوانند اعمال خود را در عبادات، معاملات، سیاسات و امور کیفری بر شریعت منطبق سازند و چون این کار، امری نظری و نیازمند صرف وقت برای تعلم است تمامی افراد جامعه قادر به انجام آن نیستند؛ همچنین اگر همه افراد به تحصیل ملکه اجتهاد و فقاهت بپردازند، نظام معیشتی جامعه مختل میشود، بر این اساس تنها لازم است گروهی به این وظیفه اقدام کنند و دیگران به آنان مراجعه کرده و احکام را از آنان فرا گیرند.