چکیده:
پولس که باید شاکلة مسیحیت کنونی را ساخته و پرداختة اندیشههای او دانست، در راستای رسالت شبانی و تکلیفی که برای رساندن پیام انجیل بر خود واجب میدانست، نامههایی را با این مضمون به افراد و گروههای مختلف نوشت که نجات، نه از راه عمل به شریعت، بلکه فقط از راه ایمان به دست میآید. او نام گفتمان خود را «شریعت ایمان» نهاد و آن را شریعت حضرت عیسی علیه السلام معرفی کرد. اکنون با انکار شریعت و انحصار حصول نجات در ایمان، آیا فرقی میان انجام عمل نیک یا بد وجود خواهد داشت یا خیر؟! این مقاله با هدف یافتن پاسخ این پرسش، با روش توصیفیتحلیلی به مطالعة دوبارة نامههای پولس پرداخته و به این نتیجه رسیده است که پولس درصدد است با گفتمان نهچندان منسجم خود، از راه اخلاق، مسیحیان را از ارتکاب عمل زشت بازدارد و به آنان بفهماند که اگرچه عمل در نجات دخلی ندارد، اما یک مسیحی واقعی نباید به خود اجازة گناه بدهد؛ چون برای امور فراتری آفریده شده است.
خلاصه ماشینی:
پولس با تصریح بر حصول عدالت با چنین ایمانی (رومیان 4: 24 و 25) که حاصل فیض رایگان خداست، مینویسد: لکن الحال بدون شریعت، عدالت خدا ظاهر شده است؛ چنانکه تورات و انبیا بر آن شهادت میدهند؛ یعنی عدالت خدا که بهوسیلة ایمان به عیسی مسیح است، به همه و کل آنانی که ایمان آورند؛ زیرا که هیچ تفاوتی نیست؛ زیرا همه گناه کردهاند و از جلال خدا قاصر میباشند و به فیض او مجانا عادل شمرده میشوند؛ بهوساطت آن فدیهای که در عیسی مسیح است، که خدا او را از قبل معین کرد تا کفاره باشد؛ بهواسطة ایمان بهوسیلة خون او، تا آنکه عدالت خود را ظاهر سازد، به سبب فروگذاشتن خطایای سابق در حین تحمل خدا برای اظهار عدالت خود در زمان حاضر تا او عادل شود و عادل شمارد هر کسی را که به عیسی ایمان آورد (رومیان 3: 21-26).
7. علت آمدن شریعت ناقص از جانب خدا پولس میگوید: من با مطالعة تورات پی بردم که با حفظ شریعت و دستورهای مذهبی، هرگز مقبول خدا نخواهم شد و فقط با ایمان به مسیح است که میتوانم در حضور خدا بیگناه محسوب شوم (غلاطیان 2: 19)؛ اما پرسش این است که اگر اینگونه است و شریعت ناقص بوده و توان رساندن انسان به مقام عادلشمردگی نزد خدا را ندارد، پس چرا خدا توسط موسی شریعت را برای عمل انسانها فرستاد؟!
آیا پولس میتواند پاسخ روشن و قانعکنندهای برای این پرسش مهم داشته باشد؟ او با گناه دانستن اعمال زشت، در یکی از نامههای خود تأکید میکند که اگرچه عمل در نجات دخلی ندارد، اما مسیحی واقعی نباید به خود اجازة گناه بدهد: پس چه گوییم؟ آیا گناه بکنیم، از آنرو که زیر شریعت نیستیم، بلکه زیر فیض؟ حاشا!