چکیده:
کم یا بیش سه سده پس از عبور جهان غرب از دروازهء مدرنیته، جامعه ایران هنوز در چالش میان دو آموزهء سنت ـ مدرنیته گریبان خود را از چنگال مولفههای شبه مدرن رها نکرده است. در این میان چیستی و چهسانی انحطاط ایران که در متون کلاسیک جامعهشناسی اسلامی و ایرانی مسبوق به سابقه است، از جایگاه تامل برانگیزی برخوردار است؛ چرا که خود موجب آشکار شدن فرایند ظهور و سقوط تمدنها میگردد و راهی به سوی توسعه متوازن میگشاید.
در این مقاله کوشیده شده است تا با باور بدین امر، نکات ارزنده و کلیدی در مقدمه ابن خلدون و گلستان سعدی با پشتوانهء مطالعات جامعهشناختی مورد بررسی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
این دو زیستنامهء مجمل را گفتم تا گفته باشم سعدی و ابنخلدون از درون و نزدیک با ساز و کارهای قدرت سیاسی و مناسباتی که در متن دربار پادشاهان و حاکمان دوران خود جریان داشته است، آشنا بودهاند و به جز نظریهپردازی پیرامون چارچوب رفتارها و برون دادههای قدرت، گفتآوردشان حاصل تجربهء عینیشان نیز بوده است.
طرح این نکته که بنیادهای مجهول اسطورهء ضحاک و بنیهء مجعول تاریخی آن تا چه حد محک نقد خورده است، فعلا بماند و مگر هوچیان اجازه میدهند که واژگونسازی طبقات جمشید ساخته از سوی ضحاک مورد تجزیه و تحلیل نظری قرار گیرد؟ باری سعدی برای تأکید بر اهمیت حمایت مردم در جریان تحکیم قدرت سیاسی گوشهای از حکایت 6 را به بازنمود مجملی از مناسبات روزگار ضحاک (به روایت فردوسی؟) و باز شناخت چیستی انحطاط حکومت او و به قدرت رسیدن فریدون اختصاص داده و چنین گفته است: «خلقی بر او [فریدون] به تعصب گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت».
وقتی که روشهای حکومتی امیران از دوران حاکمیت غزنویان و سلجوقیان تا زمانهء سلطهء اتابکان و مظفریان و جلایریان و غیره فرقی نکرده، سهل است در این دورهء آخر ـ به واسطهء هجوم مغول، حاکمیت درندهخوتر نیز شده است ـ آنگاه فردیت خلاق و آزادگی فردی نویسنده است که به جایگاه اجتماعی او قدر و منزلت میبخشد و یکی را همچون معزی به پابوسی امیر ترکنژاد میفرستد تا به طرز بیشرمانهای بگوید: آن لب که کف پای تو بوسد؛ فرداش علی بوسه دهد بر لب کوثر (معزی، 162:1318) و دیگری را مانند حافظ در برابر سلطان خونریز مظفری مینشاند تا با عزت نفس و سعهء صدر و آزادگی بیمانندی بسراید: باده با محتسب شهر ننوشی زنهار؛ بخورد بادهات و سنگ به جام اندازد (حافظ، 295:1369) شرح این موضوع ـ که باز هم به صورت کوتاه در مقدمهء کتاب همسایگان درد مورد توجه من قرار گرفته است ـ میگذارم تا روز دیگر و برای تشریح گوشهای از آزادمنشی سعدی وارد زاویهای بسته میشوم که میتوان از آن تحت عنوان «نقد هجوآمیز قدرت سیاسی» سخن گفت.