چکیده:
در این مقاله نویسنده بر آن است تا از منظری به کلام سعدی بپردازد که بتواند به دریافتی سبکشناسانه از نحو سعدی در غزلیات دست یابد. وی اشاره میکند که یکی از مسایلی که درباره کلام سعدی بسیار مطرح میشود، سبک طبیعی یا نحوی معیار است. شعر سعدی به نحو معیار یا نظم پایه زبان فارسی بسیار نزدیک است. از ویژگیهای دیگر سخن او، کاربرد تمهیدات پیوندی است که در واقع استفاده از آن دسته از عناصر زبانی است که بندها و بخشهای کلام را به هم متصل میکند.
خلاصه ماشینی:
استعارة دیگری که سعدی خود از آن نام میبرد، از این قرار است: چون در دو رستة دهانت* نظم سخن دری ندیدم* (همان: 770) در این بیت هم آنچه مد نظر سعدی است، نظم کلام است و آنچه به عنوان نظم نحوی هم در میان بلاغیون یونان و از زمان دمتریوس و سپس در میان بلاغیون اسلامی از جمله جاحظ و جرجانی به ویژه در کتاب دلایلالاعجاز، مطرح میشود.
این بیت را ملاحظه کنید: نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد* قصة دل مینویسد، حاجت گفتار نیست* (همان: 597) مشاهده میکنید که ساخت نحوی بر دو لختی بودن مصراعها تفوق یافته است و البته از این نمونهها در غزلهای سعدی بسیار مشهود است.
برای نمونه: اول منم که در همه عالم نیامدهست* زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری* (همان: 874) آیا سعدی در این بیت میخواهد مقام منظر معشوق را بالا ببرد یا مقام خودش را؟ در نمونهای دیگر میگوید: گر تیغ برکشد که محبان همی زنم* اول کسی که لاف محبت زند، منم* (همان: 791) دمتریوس در توضیح این مطلب معتقد است زمانی که بخشی از کلام به تعویق میافتد و در آخر جمله میآید، تأکید بر آن وارد میشود و رتبة آن را بالا میبرد.
بسامد «رقص ضمیر» در غزلهای سعدی میزان قابل توجهی را به خود اختصاص داده است تا آنجا که تبدیل به مشخصهای میشود که به سعدی اختصاص پیدا میکند و خواننده باید با این ویژگی مأنوس شود تا معنای متن را دریابد، اما دربارة جملة معترضه که از موارد صناعات دستوری است، به این ابیات دقت کنید.