چکیده:
وجوه اشتراک و افتراق سعدی و حافظ در عرصه غزل و غزلسرایی از مبانی
مورد نظر پژوهشگران پیرامون این دو شاعر نامی است که بدان پرداخته شده
است. شعر حافظ با زندگی و معلومات و تتیّعات او عجین است و از معاش و
مشاغل او جدا نیست؛ اما غزلیات سعدی صرفا جلوهگاه حیات عاطفی ای و احوال
خلوت اوست. سعدی در غزل» سهلآفرین است و حافظ با پیچیدگی در زبان
است که هنرنمایی میکند. بر این اساس تداعیهای موجود در غزلیات این دو
شاعر در ساختار و محتوا شکل پافته که در این مقاله به جزییات آن پرداخته
شده است.
خلاصه ماشینی:
شعر حافظ با زندگی و معلومات و تتبعات او عجین است و از معاش و مشاغل او جدا نیست، اما غزلیات سعدی صرفا جلوهگاه حیات عاطفی او و احوال خلوت اوست.
شعر حافظ با زندگی و هم معلومات و تتبعات او عجین است و از معاش و مشاغل او جدا نیست، آینۀ حیات هممعیشتی، هم معنوی اوست و غزلیات سعدی توان گفت که صرفا جلوهگاه حیات عاطفی اوست.
به تعبیری، غزل سعدی شبانه و بیانگر احوال خلوت اوست که وصف کرده و فرموده: شبها من و شمع میگدازیم این است که سوز من نهان است (سعدی، 1385: 567) و شعر حافظ شبانه و روزانه است.
اینکه میگویم شاعرانگی در غزل سعدی زلالتر و نابتر است، از این جهت است که سعدی، به خلاف حافظ، در غزل، میتوان گفت از معلومات و تتبعات خود به ندرت بهره جسته است.
خطاب به معشوق میگوید: بخورم گر ز دست توست نبید نکنم گر خلاف توست نماز (سعدی، 1385: 718) ایجاز حذف نیز در غزلهای سعدی شواهد بارز دارد.
نمونهاش: عافیت میبایدت، چشم از نکورویان بدوز عشق میورزی بساط نیکنامی درنورد (همان: 623) یا: شاخهای تازه برآورد صبا بر لب جوی چشم بر هم نزدی سرو سهی بالا شد (همان: 637) نشانۀ سبکی دیگر که در غزلهای سعدی شواهد متعدد دارد، کاربرد ضمیر شخصی متصل سرگردان است که گاه به لحاظ ساختاری، از هنجار خارج میشود و مطابقت معنای مراد و معنای ساختاری را مختل میسازد و آن، بر اثر توجه ننمودن ناسخ به این نشانۀ بارز سبکی، باعث تصرف در ضبط هم شده است.