چکیده:
آثار سعدی دی وجه دارند؛ یک وجه غنایی که در اوج شکوهش بینظیر است و
یک وجه اخلاقی» حاوی پند و اندرزهای حکیمانه که در آن هم بیهمتاست او
هم استاد نثر است و هم استاد نظم. او سخن را میپرورد و تعالیم اخلاقیاش
برای هر ایرانی اهل ادبء به کهن الگویی بدل شده است. با این همهء دغدغه او
فقط تربیت اجتماعی نیست» بلکه در خلوت انس خود و در فورانهای
عاشقانهاش, به تمام درونمایههای فاخر ادبیات عرفانی» وفادار میماند. نویسنده
ضمن تبیین این امر میکوشد تا به ویژگیهای اخلاقی و تربیتی آثار سعدی
بپردازد.
خلاصه ماشینی:
البته شایسته آن است که این عبارت را در متن حکایت مربوط به آن بخوانیم10، والا در باب دروغگویی و دغلکاری مصادیقی متضاد با این سخن را نیز، چه در بوستان و چه در گلستان، میتوان یافت، از جمله آنجا که میگوید: گر راست سخن گویی و در بند بمانی به زآنکه دروغت دهد از بند رهایی11 ولی اساسا برای درک جان کلام سعدی، لازم آن است که نظام اخلاقی او را در بستر زمانۀ خود شاعر بسنجیم.
خواه آنگاه که آدمی را به احسان و سخاوت فرامیخواند23 تا آنجا که هیچ آفریدهای حتی جانوران24 را از این فضیلت خود بینصیب نگذارد: دل زیردستان نباید شکست مبادا که روزی شوی زیردست خواه آنجا که اندرز تواضع میدهد و آدمی را از غرور و تکبر که برخاسته از آتش است و ابلیسی، برحذر میدارد؛ چه آن هنگام که از رضا در برابر تقدیر سخن میگوید و تقدیر را مشیت الهی میخواند و خوشبختی و بدبختی را بازتاب آن میداند و ضمن تسلی دادن انسان در مواجهه با قهر سرنوشت، نوید جهانی آکنده از عدالت را میدهد که در فراسوی مرگ وجود دارد؛ چه آنگاه که درس قناعت میدهد25 و آدمی را به امساک فرامیخواند: آز بگذار و پادشاهی کن گردن بیطمع، بلند بود چه وقتی از تربیت و پرورش سخن میگوید26؛ یا به آداب صحبت و نیکو سخن گفتن میپردازد و در باب خاموشی و حفظ زبان اندرزها میدهد: تا ندانی که سخن عین صواب است، مگوی و آنچه دانی که نه نیکوش جواب است، مگوی و در جای دیگر: خامشی به که ضمیر دل خویش با کسی گفتن و گفتن که مگوی و نیز: چو کاری بیفضول من برآید مرا در وی سخن گفتن نشاید وگر بینم که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینم گناه است و سرانجام آنجا که به موضوع شکر میپردازد27 که از ایمان نشأت میگیرد و اساس آن دانستن قدر نعمات الهی است و تسلیم کامل در برابر خدا و رهین منت او بودن.