چکیده:
انقلاب اسلامی ایران رخدادی در چارچوب هویت ایرانی- اسلامی و داعیهدار سامانی از توسعه و پیشرفت تمدنی بر اساس این هویت ملی و دینی بود. اما امروزه علیرغم گذشت چهار دهه بحث در مبانی و اصول توسعه و پیشرفت اسلامی از یک سو و پشت سر گذاشتن شش برنامه جامع توسعه از سوی دیگر، شاهد شکاف میان واقعیت تاریخی و اجتماعی انسان ایرانی با این مبانی و پیشرفت مورد نظر میباشیم. بررسی منطق درونی این ناسازه یکی از مهمترین هدفهای پژوهش حاضر میباشد. این مقاله در صدد است با استفاده از روش تحلیلی و در چارچوب نظریه اسپریگنز پرتوی بر منطق درونی برنامههای توسعه در ایران پس از انقلاب افکنده و ارتباط راهبرد اقتصادی این برنامهها را با هویت ایرانی- اسلامی بررسی نماید. نگارنده با فرض گسستناپذیری مفاهیم «هویت»، «عدالت» و «توسعه» در منطق اندیشه سیاسی، به بررسی ناسازواری راهبرد اقتصادی برنامههای توسعه و سیاست تعدیل اقتصادی با هویت ایرانی- اسلامی پس از انقلاب میپردازد. در پایان نیز با ارائه رویکرد قابلیتی آمارتیاسن به توسعه، به بررسی برخی امکانات آن در پرادزش الگوی توسعه مورد نظر در گفتمان انقلاب اسلامی خواهیم پرداخت.
خلاصه ماشینی:
ايـن مقالـه در صـدد اسـت بـا استفاده از روش تحليلي و در چارچوب نظريه اسپريگنز پرتوي بر منطق دروني برنامه هاي توسعه در ايران پس از انقلاب افکنده و ارتباط راهبرد اقتصادي اين برنامه ها را با هويت ايراني- اسلامي بررسي نمايد.
سؤال اصلي اين است که آيا نظريه توسعه انساني ميتواند انسان ايرانـي را بـه برخـي از مبـاني و الزامات توسعه عادلانه و هماهنگ با مباني فکري و فرهنگي خويش رهنمون سازد؟ فرض مـا ايـن اسـت که رويکرد توسعه انساني با ارجاع به هنجار «قابليـت » و لـوازم آن ، امکانـات مفهـومي و راهبـردي قابـل توجهي را پيش روي توسعه اخلاق محور قرار ميدهد که ميتوان از برخي تضـمنات آن پيرامـون هويـت فرهنگي انسان ايراني و در روايت انقلاب اسلامي بهره برد.
به اين معنا که در بحث الگوي توسعه بومي، فهم هويت انسان ايراني و طرح مصـلحت بـر اسـاس آن (دلالت بنيادين ) را مهم ميداند و معتقد است که دلالت هنجاري (عدالت ) و دلالت راهبـردي (توسـعه يافتگي) بايد معطـوف بـه هويـت انسـاني در سـاحت تـاريخي و اجتمـاعياش (و نـه سـاحت انتزاعـي و فراتاريخي) باشند، زيرا اساس انديشه سياسي همان بهزيستن انسان است .
انديشه سياسي؛ هويت ، عدالت و توسعه در اين قسمت سعي بر آن خواهد بود که ضمن معرفي اجمـالي رويکـرد انديشـه سياسـي و ارتبـاط آن بـا مفاهيم ذکر شده ، به نسبت سنجي و منطق دروني آنها در رويکردهـاي توسـعه در ايـران پـس از انقـلاب بپردازيم و نهايتا به برخي از مباني و الزامات رويکرد قابليتي آمارتياسن به توسعه و اهميت آنها در پردازش توسعه اخلاق محور و عادلانه مورد نظر انقلاب اسلامي اشاره نمائيم .