چکیده:
سلفیه در حوزه فقه، از دیگر مذاهب فقهی اربعه مستقل است. آنان با مذمت از تقلید مذاهب اربعه، به انفتاح باب اجتهاد قائل هستند. این نوشتار با بررسی فقه سلفیه از زاویه تاریخی-عقیدتی، درصدد است تا آسیبهای فقه سلفیه را در سیر تاریخی و اجتماعی آن مورد توجه قرار دهد. موسس فقه سلفیه ابنتیمیه است که با نظریهپردازی و تربیت شاگردان متعدد توانست نظریه انفتاح باب اجتهاد را الگویی برای فقه سلفیه قرار دهد. او با مذمت از تقلید، و همچنین تکفیر پیروان مذاهب اربعه، معتقد بود باید بر اساس کتاب و سنت اجتهاد کرد. در قرن دوازدهم، سه شخصیت تاثیرگذار، یعنی ابنامیر صنعانی، شاه ولیالله دهلوی و محمد بن عبدالوهاب با افکار او آشنا شدند و موجبات رشد فقه سلفیه را در اجتماع فراهم آوردند و در قرن سیزدهم و چهاردهم نیز این روند ادامه داشت. امروزه، وهابیت، اخوانالمسلمین و سلفیه جهادی پیرو فقه سلفیه هستند. سیر تطور فقه سلفیه در میان جریانهای سلفی، نشان میدهد که این روش فقهی، خشونتطلب است و از آغاز تاکنون روشی را برگزیده است که مسلمانان زیادی تکفیر شدهاند. همچنین این فقه با گزینش رخصتگرایی یا تلفیق در مذهب، باعث شده است تا مسلمانان پیرو فقه سلفیه، بر اساس امیال باطنی و هوای نفس، بهدنبال آسانترین مسئله بروند، و گاهی نیز اقوال مجتهدانی را برگزینند که به تکفیر مسلمانان میپردازند.
خلاصه ماشینی:
به این ترتیب، وهابیت تقلید از ائمۀ اربعه را مورد نهی قرار دادند و اکنون همۀ مفتیان وهابی معتقدند که باید مانند سلف به کتاب و سنت مراجعه کرد و با توجه به آیات و روایات اجتهاد کرد.
سخنان وهابیت در مذمت تقلید چنان اثرگذار بود که شخصی مثل شکری مصطفی، با اینکه مهندس کشاورزی بود، ادعای اجتهاد در دین کرد و گفت: چرا باید ائمۀ اربعه، قرآن و روایات را تفسیر کنند و دیگران چنین حقی نداشته باشند؟ همان طور که آنان میتوانند تفسیری از کتاب ارائه دهند، دیگران نیز میتوانند و اکنون باز کردن مجدد بابهای اجتهاد، به شکری مصطفی محول شده است؛ تا آنجا که میتواند به تفسیر قرآن و سنت بپردازد و از آنها قانون استخراج کند.
این در حالی است که چنین اجتهادی نادرست است؛ زیرا ما تابع دلیل هستیم و باید با اجتهاد و کنار هم قراردادن آیات و روایات، دیدگاه شرع را به دست بیاوریم، نه اینکه هرجا نصی وجود نداشت، به دیدگاه و نظر خود مراجعه کنیم؛ چنانکه در تعریف اجتهاد نیز گفته شده است نهایت تلاش مجتهد برای علم به احکام شریعت، تا جایی که احساس کند تلاش بیشتر فایدهای ندارد.
در پاسخ باید گفت همان گونه که بوطی اشاره کرد، جریان سلفیه معنای بدعت را نفهمیده است؛ زیرا اگر انحصار و پیروی از ائمۀ اربعه بدعت است چون در زمان سلف وجود نداشته است، پس انحصار در قرائت حفص از عاصم نیز بدعت است؛ چراکه در زمان سلف، تبعیت از قرائت شخص معین مطرح نبوده است.