چکیده:
پژوهش در مورد فرایند تصمیم گیری بر موضوعاتی همچون روانشناسی، زیست شناسی عصبی، آسیب شناسی و همچنین اقتصاد متکی است و صرفنظر از این واقعیت که فرایند تصمیم گیری آگاهانه یا ناخودآگاه خلق می شود، شامل عواملی است که هر کدام نقش مهمی را در تصمیم گیری در سطوح مختلف مبتنی بر اعصاب ایفا می کنند. از دیدگاه روانشناسی، تصمیم گیری فرایندی است که جنبه های شناختی، احساسی و انگیزشی نقش حیاتی در آن ایفا می کنند. مطالعات انجام پذیرفته بر روی تکنیک تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی مغز نشان می دهد که فرایندهای تصمیم گیری قبل از اینکه فرد بتواند آن را درک کند، شروع می شود. علم نوروشیمی چندین انتقال دهنده عصبی مانند دوپامین،
سروتونین، کورتیزول، اکسی توسین و پرولاکتین را شناسایی کرده است که با فرآیندهای تصمیم گیری از راه های گوناگون مرتبط می باشند و ماهیت پیچیده ای دارند که هنوز به طور کامل شناخته نشده است. از دیدگاه شیمی مبتنی بر اعصاب، کنترل فرایندهای تصمیم گیری توسط ارتباط مطلوب در میان بخش های مختلف مغز که توسط سطوح مختلف هورمون سروتونین تنظیم می شود تعیین می گردد. از نظر آناتومی عصبی، این )قشر پیشانی( است که نقش مهمی در هماهنگ کردن همه فرآیندهای منتهی به تصمیم گیری ایفا می کند و حاصل ترجیحات و باورهای فردیاست و در نهایت علوم اعصاب اجتماعی ما را قادر می سازد تا مکانیزم های عصبی بنیادی که توانایی انسان برای نشان دادن اهداف و نیات ما را دارند، مشاهده کنیم. مطالعات پیرامون فرآیندهای تصمیم گیری مبتنی بر علوم اعصاب به ما بینشی بهتر نسبت به عقلانیت محدود انسان و نقش احساسات، اخلاقیات و همدلی در فرایند تصمیم گیری می دهد. همچنین این مطالعات به دانش ما در مورد روند تصمیم گیری ها و ارزش های انطباقی آنها کمک می نماید.
خلاصه ماشینی:
از نظر آناتومی عصبی، این (قشر پیشانی) است که نقش مهمی در هماهنگ کردن همه فرآیندهای منتهی به تصمیم گیری ایفا می کند و حاصل ترجیحات و باورهای فردی است و در نهایت علوم اعصاب اجتماعی ما را قادر می سازد تا مکانیزم های عصبی بنیادی که توانایی انسان برای نشان دادن اهداف و نیات ما را دارند، مشاهده کنیم.
3- فعالیت های مغزی و فرایند تصمیمگیری اولین پاسخ به سؤال این است که چگونه مغز انسان با توجه به فرآیندهای آگاهانه و ارادی کار می کند به دهه 80 مـیلادی بـاز می گردد، لیبت (1980)، فعالیت الکتریکی مغز را در طی یک فراینده ساده خم کردن داوطلبانه مچ دست بود مشاهده کرد و کشف کرد که حدود یک ثانیه قبل از اینکه حرکتی اتفاق بیفتد این آمادگی به لحاظ ذهنی و به طور ناخودآگاه در فرد وجود داشته است.
حساسیت نورون ها در قشر اوربیتوفرنتال به یک محرک پاداش، منجر به ایجاد ارزش Norepinephrine (NE), also called noradrenaline (NA) Homeostasis Dorsolateral prefrontal cortex Somatosensory Cortices Corpus Striatum Somatic Marker Hypothesis - این فرضیه توسط آنتونیو داماسیو متخصص علوم اعصاب عنوان شد و نشان می دهد چگونه هیجان ها و پایه های بیولوژی آن در تصمیمگیری (هم بصورت مثبت و منفی و اغلب ناآگاهانه) درگیر هستند.
Krawczyk D (2002) Contributions of the prefrontal cortex to the neural basis of human decision making.
PLoS One 4: e4362 Lee D, Rushworth MF, Walton ME et al (2007) Functional specialization of the primate frontal cortex during decision making.
Lee D, Rushworth MF, Walton ME et al (2007) Functional specialization of the primate frontal cortex during decision making.