چکیده:
«منطق علوم انسانی اسلامی» به مثابة دستگاه روشی، دارای مباحث و مسائل درونی و بیرونی فراوانی است. مسائل درونی آن، ناظر به مباحث روش و قواعد روشی است و مسائل بیرونی و پیرامونی آن، از سنخ فلسفة مضاف میباشد. این مسائل عبارتاند از: هستیشناسی و چیستیشناسی آن دانش (منطق علوم انسانی)، غرض و غایت، موضوع، قلمرو و... . این نوع مباحث از مسائل و اجزاء دانش به شمار نمیرود؛ بلکه از سنخ مسائل پیشینی و فلسفیاند که به نوعی شناسنامة آن نیز به شمار میرود؛ لذا از لحاظ اهمیت و اولویت زمانی، بر سایر مسائل درونی این حوزه، برتری و تقدم دارد. این مقاله، به عناصر رکنی و غیررکنی «منطق علوم انسانی اسلامی»، نظیر چیستی منطق علوم انسانی (هویت معرفتی)، امکان، موضوع، ساختار معرفتی، اهمیت و ضرورت، غایت، نسبت و مناسبات آن با علوم و حوزههای معرفتی مرتبط (پیشنیازها، همنیازها و پسنیازها) میپردازد که هم نما و شمایی کلی از آن ارائه میدهد و هم به مثابة دستگاه روشگانی و چارچوب نظری است که با تکمیل آن، این قابلیت را دارد که مبنای تحقیقات بعدی در این زمینه قرار گیرد
خلاصه ماشینی:
اين مقاله ، به عناصر رکني و غيررکني «منطق علوم انساني اسلامي»، نظير چيستي منطق علوم انساني (هويت معرفتي)، امکان ، موضوع ، ساختار معرفتي، اهميت و ضرورت ، غايت ، نسبت و مناسبات آن با علوم و حوزه هاي معرفتي مرتبط (پيش نيازها، هم نيازها و پس نيازها) ميپردازد که هم نما و شمايي کلي از آن ارائه ميدهد و هم به مثابۀ دستگاه روش گاني و چارچوب نظري است که با تکميل آن ، اين قابليت را دارد که مبناي تحقيقات بعدي در اين زمينه قرار گيرد.
- از سوي ديگر، تحقق منطق عام و مشترک در علوم انساني امکان پذير خواهد بود؛ زيرا در روش شناسي عام ، بحث از مباني، مبادي، منابع و ابزارهاي معرفتي جهت رسيدن به نظريۀ روش در حوزة علوم انساني است و تمامي مؤلفه ها و ارکان نظريه در منظومۀ فکري اسلام موجود ميباشد که با تحقق آن ، روش شناسي خاص مربوط به رشته هاي مختلف و همچنين روش شناسي کاربردي نيز امکان پذير خواهد بود.
البته با توجه به تحقق علوم انساني، تأسيس روش شناسي و تحول علوم انساني به معناي توليد دفعي و در قالب يک پروژه ، معنا ندارد؛ بلکه ميتوان در کنار مکاتب موجود و با نگاه انتقادي به آنها، مباني و قواعد را از منظومۀ فکري اسلام استخراج نموده و به مکتب علمي مطلوب و نظريۀ مبنا رسيد؛ زيرا در مواردي که علمي ، تحقق خارجي دارد، به موازات آن ، روش و روش شناسي نيز متناسب با مکاتب آن علم شکل گرفته است ؛ ازاين رو ابتدا در کنار مکاتب موجود، پارادايم و مکتب فکري را مشخص کنيم و به موازات آن ، ضمن نقد و بررسي مکاتب و روش شناسيهاي موجود، ابتدا بر اساس منظومۀ فکري اسلام ، روش شناسي عام و مشترک را ارائه کنيم .