چکیده:
هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین پساپدیدارشناسی در مطالعات فناورانه و دلالتهای آن در آموزش و یادگیری با تاکید بر مفاهیم چندگانگی و شفافیت میباشد. برای دستیابی به این هدف، از روشهای تحلیل مفهومی و انتقادی بهرهگرفته شدهاست. پدیدارشناسی در گذر زمان با نگاههای متفاوتی روبرو بوده است که در دیدگاهی متاخر آیدی، نگاهی نو بهنام پساپدیدارشناسی ارائه و بر مولفههایی از پدیدارشناسی تاکید بیشتری مینماید. پدیدارشناسی نزد او به نسبت انسان، جهان و فناوری میپردازد. پساپدیدارشناسی رابطه بین کاربران با انسانها و فناوریها را مورد بررسی قرار داده و این کار به نظر آیدی گونهای انجام دادن پدیدارشناسی بهجای بحث در مورد آن است و از اینرو به مطالعات موردی فناورانه روی میآورد. اگر بخواهیم در سطحی عمیقتر نحوه دگرگونی تجربه و ادراک مربی و متربیان در استفاده از فناوریهای آموزشی را مورد بررسی قرار دهیم، این رویکرد می تواند مفید واقع شود. مفاهیم زیادی در حوزه پساپدیدارشناسی شکل گرفتهاند، که در این پژوهش بر دو مفهوم اصلی "چندگانگی" و "شفافیت" تاکید و به دلالتهای آن در آموزش و یادگیری پرداخته شده است. در این راستا، عمدهترین دلالتهای ماخوذ از مفهوم چندگانگی را میتوان پرورش عادات صحیح فناورانه، محدود کردن متربی به کاربرد غالب از فناوری، دورههای استراحت کوتاه مدت؛ و دلالتهای ماخوذه از شفافیت را بالا بردن مهارت در استفاده از فناوری، تکرار و تمرین برای عادی سازی و استفاده از فناوریهای آموزشی خودکار را عنوان نمود.
خلاصه ماشینی:
آيدي با طرح رويکرد پساپديدارشناسي در فناوري، نسخه اصلاح شده اي از پديدارشناسي ارائه ميدهد که در آن بر شاخص هاي مهمي چون نظريه تغير١، تجسد٢ و زيست جهان ٣ تکيه و بر عمل گرايي در مقابل نظرگرايي تأکيد بيشتري دارد و با اين رويکرد ميخواهد ابزارهاي لازم براي بسط و بررسي نسبت هاي ميان انسان و فناوري و جهان را در اختيار ما قرار دهد.
در قرن اخير، به ويژه در چند دهه گذشته ، حوزه تعليم و تربيت شاهد ظهور فناوري هاي پيچيده و پيشرفته اي بوده است که تمام ابعاد آن را تحت تأثير قرار داده است (٨٢ ,٢٠١٦ ,Eskandari)، نميتوانيم از دگرگوني تجارب و ادراک خود به واسطه استفاده از اين فناوريها بيتفاوت باشيم و لازم است به کارگيري فناوريها در آموزش و يادگيري در سطحي عميق تر بررسي شود و ابعاد و لايه هاي پنهاني آن هويدا گردد، پساپديدارشناسي به عنوان رويکرد فلسفي در مطالعات فناورانه که روابط بين انسان و فناوري و جهان را بررسي مينمايد به ما اين امکان را ميدهد تا چگونگي دگرگوني تجربه و ادراک مربي و متربي را هنگام استفاده از اين فناوريها مورد بررسي و کنکاش قرار دهيم .
(٢٠١٨) Aagaard در پژوهشي با عنوان "مغناطيس و چندگانگي: تفسير دوباره قابليت هاي فناوري آموزشي" به مفاهيم پساپديدارشناسي از قبيل چندگانگي، استراتژيهاي رابطه اي و وساطت و کاربردهاي اين مفاهيم براي تحليل قابليت هاي لپتاپ ها به عنوان فناوري آموزشي در کلاس درس ميپردازد و با استفاده از مفهوم قابليت در ديدگاه گيبسون استدلال ميکند که لپتاپ ها به عنوان مغناطيس هاي قدرتمندي براي توجه عمل ميکنند که غالبأ دانش آموزان را دعوت به حواسپرتي ميکنند و همچنين دلالت هاي عملي و نظري آن را مورد بررسي قرار ميدهد.