چکیده:
اوایل قرن بیست و یکم، شاخه جدیدی از حوزه علوم شناختی به نام «علوم شناختی دین» توجه محققان بسیاری را به خود جلب کرده است. محققان در این شاخه به دنبال بررسی مکانیزمهای شناختی هستند که باورهای دینی را در انسان تولید یا تقویت میکنند. نظریهها و همچنین شواهد تجربی علومشناختی دین، پرسشهای فلسفی و الهیاتی بسیاری را به دنبال داشته است. یکی از مهمترین این پرسشها این است که آیا این یافتهها نشان میدهند که باور به وجود خدا، باوری ناموجّه است؟ پاسخ برخی از فلاسفه به این پرسش مثبت است. به اعتقاد آنها مکانیزمهای شناختی مورد مطالعه در این حوزه، تهدیدی علیه خداباوریاند. دلایل آنها در این خصوص عمدتا بر مستعدّ خطا بودن مکانیزمهای شناختی و همچنین غیرحسّاس بودن این مکانیزمها نسبت به صدق استوار است. هدف ما در این مقاله این است که نشان دهیم که حتی با فرض پذیرش نظریهها و شواهد تجربی علوم شناختی دین، هیچ یک از این گونه دلایل نمیتوانند ناموجّه بودن باورهای دینی و به ویژه ناموجّه بودن باور به خدا را نشان دهند. استدلال ما در این زمینه، بر مانعة الجمع نبودن تبیینهای طبیعی و فراطبیعی و همچنین محدودیت اساسی مکانیزمهای شناختی استوار است.
خلاصه ماشینی:
ازاين رو، پرسش اساسي آن ها اين اسـ ت کـه «چـ ه مکانيزم هـاي شـناختياي، باورهاي د ني را در انسان ها ايجاد يا تقويت ميکنـد و بـه شـيوع و گسـترش آن کمـک ميکنـد؟» بـراي بررسي پاسخ مدافعان CSR به اين پرسش ، لازم است تا ابتدا تعريف آن هـا از «ـب اور دينـي» و همچنـين «خدا» روشن شود.
اما در خصوص بـاور بـه خـدا، رويکـردي که بيشترين توجه را در درون و بيرون اين شاخه به خود جلب کـرده اسـت ، پيشـنهادي اسـت کـه توسـط پيشگامان CSR يعني بـارت (٢٠٠٤ ,Barrett)، آـت ران ٢ (٢٠٠٢ ,Atran)، بلـوم ٣ (٢٠٠٥ ,Bloom) و بـوير 4 (٢٠٠١ ,Boyer) ارائه شده است .
اين مقدمه ميگويد شواهد و دلايـل CSR نشـان ميدهـن د کـه مکانيزم هـاي شـناختي ذهن هـاي تکامـل يافتـه مـا (بـه وـي ژه ابـزار ذهنـي HADD)، نقـش اساسـي در ِ شکل گيري خداباوري در اذهان ما دارنـد، امـا در خصـوص مقدـم ۀ (b): همـان طور کـه در بخـش قبـل توضيح داديم ، ابزار ذهني HADD که مسئول کشف عامل است ، گاه با توليـد «باورهـاي کـاذب »، زمينـه بقا و ادامه حيات انسان را فراهم ميآورد.
به نظر ميرسد آن چه HADD و ديگر مکانيزم هاي شناختي ارائه ميدهند، تنها اين است کـه انسان ها را مستعد باور به اموري فراطبيعي ميکنند.
با توجه به اين نکته ، به نظر ميرسد HADD و ديگر مکانيزم هاي شناختي نميتوانند يک ديـدگاه بـه نحـو ِ ّ علي کافي براي شکل گيري محتواي خاص باورهاي ديني در يک انسان خـداباور فـراهم کننـد.