چکیده:
یکی از گزارههای بسیار مورد توجه در فلسفه اسلامی، بهویژه در بحث طبیعیات، بحث مکان و به تبع آن بحث خلأ است؛ بهطوریکه همواره این پرسش، ذهن را مشغول میکند که: آیا خلأ و ملأ وجود دارند؟ و اگر وجود دارند، آنها غیر از مکان هستند یا منطوی در مکان شدهاند؟ این مقاله درصدد است به این پرسشها پاسخ دهد: اولاً، خصوصیات و ویژگی هریک چگونه است؟ ثانیاً، وجود و عدم وجود آنها، با کدام ادلة عقلی قابل اثبات است؟
همواره دو تلقی از مکان وجود داشته است: یکی اینکه مکان، سطح خارجی جسم است و دیگر اینکه مکان، ابعاد سهگانه طول، عمق و عرض فضایی را داراست که جسم در آن واقع میشود. اما این پرسش مطرح است که: آیا جسم دارای ابعاد سهگانه است؟ اگر هست، مکانی که ابعاد سهگانه دارد، آیا جمیع ابعاد جسم را من جمیع الجهات دربرمیگیرد؟ به عبارت دیگر، آیا جسم من جمیع الجهات در مکان قرار دارد یا بعدی از ابعادش در بعدی از ابعاد مکان قرار میگیرد؟ اغلب فیلسوفان اسلامی، خلأ را انکار میکنند، ولی برخی دیگر درصدد اثبات آن هستند.
این مقاله از نوع تحقیقات بنیادی بوده، روش پاسخگویی به پرسشهای آن، تحلیلی ـ توصیفی است. همچنین شیوه گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و گزارشهای علمی بوده است. نتیجه این پژوهش آن است که ابنسینا مکان را سطح خارجی جسم محوی یا سطح داخلی جسم حاوی به شمار میآورد و در هر حال این مکان چیزی جز متمکن نیست که یا حاوی و یا محوی است. بنابراین، وی نمیتواند خلأ را به عنوان محیطی که از هرگونه ماده خالی باشد، بپذیرد. ابنسینا بطلان خلأ را بر سه اصل استوار ساخته است: 1. فاقد ابعاد بودن خلأ؛ 2. فرض بینهایت بودن آن؛ 3. اثبات بطلان حرکت در محیط لایتناهی.
خلاصه ماشینی:
اما این پرسش مطرح است که : آیا جسـم دارای ابعاد سه گانه است ؟ اگر هست ، مکانی که ابعاد سـه گانـه دارد، آیـا جمیـع ابعاد جسم را من جمیع الجهات دربرمیگیرد؟ به عبارت دیگـر، آیـا جسـم مـن جمیع الجهات در مکان قرار دارد یا بعدی از ابعـادش در بعـدی از ابعـاد مکـان قرار میگیرد؟ اغلب فیلسوفان اسلامی، خلأ را انکار میکنند، ولی برخـی دیگـر درصدد اثبات آن هستند.
آیا مکان ، هویتی جدا از جسم است یا جسم با مکان خـود جابه جا میشود؟ و اگر این گونه باشد، آیا آنچه باقی میماند، خلأ است یا جسـم دیگری به همراه مکان خود جایگزین آن میشود؟ آیا مکـان بـه صـورت سـطح است ؟ آیا در خلأ حرکت وجود دارد و اگـر وجـود دارد، ایـن حرکـت چگونـه خواهد بود؟ بدین ترتیب ، نخست باید مفهوم مکان روشن و تعریف شود.
ابن سینا چون مکان جـدا از مـتمکن را نمـیپـذیرد و مکـان را سطح خارجی جسم محوی یا سطح داخـل جسـم حـاوی بـه شـمار مـیآورد و درهرحال ، این مکان چیزی جز متمکن که یا حاوی و یا محـوی اسـت ، نیسـت ، بنابراین ، نمیتواند خلأ را به عنوان محیطی که از هرگونه ماده خالی باشد، بپذیرد؛ درحالیکه اندیشه خلأ، امری کاملا قابل تصور بوده ، تصدیق آن نیز با خالی شدن نسبی آن از هر متمکن امکان پذیر است .
یکی از این محورها آن است که اگر خلأ وجـود داشـته باشـد، بایـد دارای بعـد باشد، و چون جسم در آن قرار گیرد، باید ابعاد آنها با هم تداخل کند، کـه امـری محال است .