چکیده:
برای شناخت بهتر عرفان اسلامی باید تجربة عرفانی دقیقتر تحلیل گردد. تا کنون پژوهشهایی دربارة ماهیت عرفان اسلامی انجام گرفته است و هر کدام از دیدگاهی ویژه، تجربة عرفانی و در کل عرفان اسلامی را بررسی کردهاند. تقسیم عرفان اسلامی به گونههایی چون عرفان عاشقانه و تصوف عابدانه، عرفان خراسانیان و بغدادیان و همینطور تجربة طریقی و تجربة عرفانی از جملة این دیدگاهها است. همچنین ماهیت تجربة عرفانی را با تأکید بر رویة زبان آن بررسی کردهاند. اما این پژوهشها و پژوهشهایی که پیرو آنها انجام گرفته است، نتوانستهاند ماهیّت عرفان اسلامی را به طور دقیق تحلیل کنند. این پژوهش با تأکید بر متون دسته اول عرفانی، نخست نظریههای یادشده را خیلی کوتاه نقد میکند و سپس با توجه به سخنان خودِ عارفان تجربة عرفانی را به چهار بخش مقدمات، معارف، احوال و گفتار و کردار بیرونی تقسیم میکند و الگویی جدید ارائه میکند که ماهیّت عرفان اسلامی را دقیقتر نشان دهد. در این الگو میزان تسلط عارفان بر احوالی که بر ایشان وارد می-آید، یکی از دلایل تفاوت آنان با یکدیگر میباشد.
خلاصه ماشینی:
این تفاوت ها از یک سو مبتنی بـر اختلاف آنان در مشی و سلوک بود؛ بـرای نمونـه «عـده ای مشـرب خـود را بـر پایـۀ حـزن اسـتوار ساختند و گروهی بر محبت تکیه کردند و کسانی توکل را اصل قـرار دادنـد و شـماری بـر محـور رضا طی طریق کردند» (میرباقری فرد، ١٣٩١: ٧٣)، اما دلایلی دیگر نیز داشت که در این پـژوهش ، یکی از این دلایل که میزان تسلط عارفان بـر احـوالی اسـت کـه بـر ایشـان وارد مـی آیـد، بررسـی می شود.
در بررسی پیشینه ، کتاب یا مقالۀ مسـتقلی کـه چنـین تقسـیم بنـدی هـایی انجام داده باشد یافت نشد، اما برخی از پژوهشگران بـه چنـین تقسـیم بنـدی هـایی دسـت زده انـد و پژوهش هایی نیز این تقسیم بندی ها را مبنا قرار داده اند و بر پایۀ آن ، برای عرفان اسلامی ، گونه هایی چون عرفان عاشقانه و تصوف عابدانه (مرتضوی ، ١٣٦٥؛ صـلیبا، ١٣٨١: ٤٦٦؛ دهقـان و همکـاران ، ١٣٩٣)، عرفان خراسانیان و بغدادیان (خیاطیان و دلاور، ١٣٩٠) و همچنین تجربـۀ طریقـی و تجربـۀ عرفانی درنظر گرفته اند (آلگونه ، ١٣٩٠).
هنگامی که عارف تحت تأثیر احوال قرار می گیرد، جانش از عاطفه و هیجان لبریز مـی شـود و این عاطفه و هیجان که از عناصر هنر اسـت در زبـان او کـه بـرون داد مواجیـد درونـی اسـت نمـود می یابد و زبان او را هنری می کند؛ بنابراین ، اگر عرفان اسلامی با نظریۀ فرمالیستی تحلیل شود، باید گفت هرچه زبان عارف هنری تر باشد، او بیشتر تحت تأثیر احوال عرفـانی اسـت ؛ نـه اینکـه تجربـۀ عرفانی اش عمیق تر و درجۀ او در عرفان بالاتر است .