چکیده:
مسئله خلقت وآفرینش نظام هستی به نحو عام وخلقت انسان به طریق خاص در ادیان وبه ویژه در ادیان ابراهیمی از جایگاه رفیع وبلندی بر خوردار است،زیراکه اعتقاد به آن به معنا ومفهوم قبول توحید در خالقیت پروردگار ونفی وانکار ازلی بودن عالم است.هنگامی که داروین نظریه«تکامل تدریجی» را مطرح کرد،برای برخی از متکلمان وشریعتمداران این تصور پدید آمد که قبول واعتقاد به این نظریه با ظواهر کتب مقدس در تعارض است،چه به باور آنها کتب مقدس مدافع «خلقت دفعی»است.بتدریج این نزاع به یکی از مسائل تعارض علم ودین افزوده شد،نخست متکلمان مسیحی،سپس متکلمن سایر ادیان با آن مخالفت نمودند.این مشاجره به غلط نمادی برای تقابل علم ودین گردید.اختلاف نظرعلامه طباطبائی ودکتر سحابی را نیز می توان در همین راستا تلقی کرد.در این مقاله ضمن بررسی دیدگاه این دو متفکر -که یکی از موضع کلامی ودیگری از جایگاه علم تجربی به مسئله خلقت انسان پرداخته است- با روش تحلیلی در مقام مقایسه وداوری برآمده ووجوه اشتراک وافتراق دیگاه آنها را بیان کرده ایم؛نوآوری این مقاله و مزیت آن بر نوشته های دیگر در این زمینه نیز همین است.نویسندگان بر این باورند که اختلاف درکیفیت خلقت انسان که به نحو تدریجی ویا دفعی است،تاثیری منفی دراعتقاد مومنان به خدا ندارد،زیرا آنچه برای یک خدا باور اهمیت دارد،این است که باور داشته باشد ،خداخالق او و خالق جهان است وتدریجی ویا دفعی بودن خلقت مربوط به کیفیت خلقت است ونه اصل خلقت.
خلاصه ماشینی:
٤. نظر علامه طباطبايي درباره خلقت انسان پيش از اين اشاره کرديم که علامه طباطبائي مدافع نظريۀ خلقت دفعي است و در نقد نظر قائلان به تکامل تدريجي ميگويد، نظرياتي که دانشـمندان علوم زيست شناسي در اطراف کيفيت پيدايش نوع انسان اظهار کرده اند و همانند اين که گفته اند: اصل انسان به بوزينه يا ماهي يا غير آن ميرسـد؛ از حدود يک فرضـيه علمي (که براي خاطر توجيه مسـائل علم فرض ميشود) تجاوز نميکند و دلايلي که اقامه کرده اند، به بيشتر از اين دلالت ندارد که انسـان و اصل مفروض او دو آفريده طبيعي هستند که از جهت وجود و آثار وجود نسبت کامل و ناقص دارند و اين غير از اشــتقاق يکي از ديگري يا تبدل يکي به ديگري اســت که مدعاي مدعيان تبدل انواع اسـت ؛ و از اين جهت نيز که بيانات ديني در اسلام با منطق فطري فلسـفي همراه اسـت ، درصـورتي که دانشـمندان علوم مادي غالبا در بيانات خود از منطق رياضي آلگوريسم تبعيت ميکنند قابل قبول نيست .
در بررســي ديدگاه اين دو شــخصــيت آشــکار ميگردد که علاوه بر اختلاف موضع کلامي و علمي ميان اين دو متفکر، معلوم ميگردد که موضع تفسيري اين دو در تفســير آيات قرآن نســبت به خلقت آدم و حوا نيز متفاوت اســت ، چه طباطبائي بر اين عقيده است که آدم و حوا، نخستين زن و مردياند که نسل کنوني بشر از طريق آن ها ازدياد و تکثير يافته است و نتيجه «تکامل تدريجي» را که اشتقاق نوع انسان از انواع ديگر اسـت را نميپذيرد؛ به بيان ديگر وي تکامل در ذات انسـان را قبول ندارد که بر اساس آن نسـل انسـان امروزي از يک حيوان ديگري اشـتقاق يافته باشد و ميگويد، به فرض اينکه نوع انسـان از يک حيوان اشـتقاق يافته باشـد، آنچه در مسـأله خلقت مهم اسـت ؛ موضوع خالقيت خداوند و پيوســتگي روحي و معنوي انســان اســت و نه تدريجي و يا دفعي بودن آن .