چکیده:
جامعهی ایرانی از دههی هفتاد به بعد نظارهگر ظهور معنویتگرایی جدید و رشد گرایش به آن است که در ابتدا منحصر به گروههای حاشیهای و ناراضی بود، ولی به سرعت در میان اقشار مختلف گسترش یافت. پژوهش حاضر علل و زمینههای این گرایش را در میان شهروندان تهرانی با کمک عوامل ذکرشده در رویکردهای نظری مختلف بررسی میکند. در این راستا نخست 23 مصاحبه نیمه ساختار یافته با معنویتگرایان جدید صورت پذیرفت و سپس با کمک یافتههای حاصل از تحلیل مصاحبهها، پرسشنامهای طراحیشده و در میان 600 نفر از شهروندان تهرانی توزیع گردید. نمونهگیری در بخش کیفی بهصورت هدفمند و در بخش کمی بهصورت تصادفی از میان بلوکهای شهر تهران صورت گرفت. در تحلیل مصاحبه از روش تحلیل مضمونی بهره گرفته شد و تحلیل دادههای کمی نیز با کمک نرمافزار spss و آزمونهای مختلفی چون همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی انجام شد. نتایج حاصل حاکی از رابطهی معنادار پنج عامل با گرایش به معنویتگرایی جدید بود که به ترتیب تنش اخلاقی، عاطفهگرایی، دسترسی به معنویتگرایی جدید و تجربهی رنج قویترین تا ضعیفترین رابطهی مثبت (مستقیم) و محرومیت رابطهی منفی (معکوس) را نشان دادند.
خلاصه ماشینی:
بااين حال اغلب يا از منظر الهياتي به آن پرداخته اند ( ,Faali ٢٠٠٨ ,MazaheriSaif;٢٠٠٩ ,Sharifi;٢٠٠٩&٢٠٠٧) و بر فاصله گرفتن از دين اصيل به سبب عواملي چون ضعف هاي شخصي، ناتواني مسلمانان در معرفي چهره ي حقيقي اسلام و توطئه ي دشمنان اسلام تأکيددارند؛ يا در سطح نظر باقيمانده و داده هاي عيني و تجربي کافي به دست نداده اند؛ براي نمونه ملکيان در کتاب «ايران در قرن بيست و يکم » بدون توجه و ارجاع به شرايط عيني خاص جامعه ي ايران رويآوري به معنويت جديد را مبتني بر نظريه ي جهانيشدن تحليل ميکند: «دنياي مدرن با جهانيشدن مواجه است و جهاني شدن يعني کوچک شدن دنياي عيني يا ابژکتيو و بزرگ تر شدن جهان سوبژکتيو.
مورد اول مقولاتي چون استفاده از تمرين هاي خاصي همچون مديتيشن و تغييرات مثبت و منفي ذهني پس از انجام اين تمرين ها را در قالب پرسشنامه اي ميان مشترکين پرفروش ترين مجلات در بريتانيا بررسي کرده است (٢٠٠٥ ,Rose) و در دومي پرسش نامه اي ميان تمامي شرکت کنندگان 4 فعاليت هاي پنج گروه نوپديد توزيع شده که بر روي کانال شدن ٣، تولد دوباره ، سيري در معجزات ٥، شفا٦ و انرژي درماني ٧ تمرکز يافته بودند (٢٠٠٣ ,Frisk).
تأکيد بر کنش خلاق نيز ديگر منظري است که بر چهل تکه سازي سنت هاي ديني و معنوي قديم و جديد غربي و شرقي در معنويت گرايي اشاره دارد که نه تنها کنشگر از اين طريق سعي در رفع نيازهاي خود دارد بلکه به ساختن معنا و هويت ديني جديدي براي خود دست ميزند.