چکیده:
جرم از ابعاد مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. یکی از مسائل مطرح شده در مورد جرایم، قابل گذشت وغیرقابلگذشت بودن آن هاست. ارتکاب جرم نظم جامعه را مخدوش میکند و به همین دلیل دستگاه قضایی به نمایندگی جامعه، مکلف به تعقیب، محاکمه و مجازات مجرم میباشد. علی رغم اینکه همه جرایم مخل نظم و دارای جنبه عمومی است. در جرایم قابل گذشت، تعقیب مجرم منوط به مطالبه زیان دیده است.
این نوشتار به روش مطالعات کتابخانهای، جایگاه وتاثیر گذشت بزه دیده (شاکی) در فرآیند سازش با بزهکار و مواد قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 ونظرات مشورتی ا. د. ح. ق. ق را مورد بررسی قرار داده است که در نتیجه ضمن برقراری نظم و امنیت همه جانبه در جامعه، حقوق و آزادی فردی نیز تامین شود.
خلاصه ماشینی:
اين نوشتار به روش مطالعات کتابخانه اي، جايگاه وتأثير گذشت بزه ديده (شاکي)در فرآيند سازش با بزهکار و مواد قانون مجازات اسلامي مصوب ١٣٩٢ ونظرات مشورتي ا.
مهم ترين سؤال هايي که در اين نوشتار در راستاي پاسخگويي به آن تدوين شده است عبارت است از : نقش وجايگاه گذشت درجرايم ( حدود، قصاص، ديات وتعزيرات) درقانون مجازات اسلامي چگونه است ؟ گذشت چه اثراتي در فرآيند سازشي به بار مي آورد؟ هدف اين نوشتار، تبيين جايگاه گذشت درفرآيند سازشينظام حقوقکيفري ايران وآثار گذشت شاکي با لحاظ نوع جرايم قابل وغيرقابل گذشت درمراحل رسيدگي مي باشد و سعي شده است که فرآيند ٨٧ سازشي–ترميمي، مفهوم ومبانيگذشت وسپس تأثيرگذشت درجرايم ارتکاب يافته توسط بزهکاربه طور جداگانه مورد بحث قرار گيرد.
اما حق الناسي بودن سرقت ، تا قبل از رفع الامر الي الحاکم است ؛ يعني تعقيب بزهکار تاقبل از مطرح شدن پرونده در محکمه ، با گذشت بزه ديده يا مصالحه بين طرفين ، متوقف شده ومجازات حدي در مورد بزهکار اعمال نميشود.
ا مصوب ١٣٩٢ به موجب ماده٣٤٧ بيان ميدارد، صاحب حق قصاص درهريک از مراحل تعقيب ، رسيدگي يا اجراي حکم ميتواند به طور مجاني يا با مصالحه در برابر حق يا مال گذشت کندکه ماده ٢٥٧ قانون سابق هم اشاره به اين موضوع کرده بود.
معاونت آموزش قوه قضاييه ،نشست قضايي دادگستري استان لرستان ،مجموعه نشست هاي قضايي(مسائل قانون مجازات اسلامي) ،(١٣٨٧)، تهران: انتشارات جنگل ، چاپ اول ،ص٦١٢ ٣نظريه مشورتي ٧/٨٠١٣ ١٣٧٥/١١/٣ اداره حقوقي قوه قضاييه مقرر مي دارد :« ١- با توجه به تعريف مجازات هاي بازدارنده در ماده١٧ تمام مجازات هاي مذکور در کتاب پنجم از ق.