چکیده:
در این مقاله با استفاده از اصول و مفاهیم مستخرج از قرآن کریم به تدوین
مبانی جامعهشناختی و روانشناختی معروف و منکر پرداختهایم. بدون شک هر
علم اسلامی میباید مستند به قرآن کریم باشد. بهعبارتدیگرء ملاک صحت
نظریه و تفکر اندیشمندان در تدوین علوم اسلامی» قرآن کریم است. معروف
و منکرهای دینی از مقوله ارزشها و هنجارهای جامعه اسلامی میباشند که
یکی از موضوعهای اصلی مورد مطالعه در رشته جامعهشناسیاند. این نوع
از مطالعه بهعنوان شیوهای نو در جهت تولید علوم انسانی اسلامی برای نقد و
بررسیاندیشمندان اسلامی ارائه میگردد. ابزار شناخت در قرآن کریم حس و
عقل و قلب معرفی شدهاند. حس» جمعآوری اطلاعات میکند؛ عقل» جمعبندی
و تحلیل میکند؛ وقلب؛ باور میکند که براساس آن رفتار شکل میگیرد. شناخت
معروف و منکر در طبیعت و فطرت انسان نهفته است و با انسان متولد میشود.
همانطور که میتوانیم با امکانات فیزیکی چشم» رنگها را تشخیص دهیم و
با این قدرت متولد میگردیم» قوه تمیز درست از غلط نیز با ما متولد میشود و
میتوانیم معروف و منکر واقعی را بشناسیم. اما در جریان اجتماعی شدن» معروف
و منکرهای مشهور اجتماعی بهتدریج خود را به انسانها تحمیل میکنند و ای بسا که غالب بر قوه تمیز طبیعی یا بهعبارتی فطری انسانها شوند. اگر معروف
و منکرهای اجتماعی با معحروف و منکرهای فطری مطابق باشند. بهراحتی این
درک احتماعی مورد هر فرد قرار میگیردء» اما اگر معروف و منکر احتماعی
با معروف و منکر فطری مطابق نباشدء بهتدریج فرد خود را متقاعد میسازد تا
همرنگ جامعه شود. البته هستند کسانی بیداردل که در چنین مواقعی همرنگ
جامعه نشده و به ندای وجدان خود عمل میکنند. پیغمبران الهی برای تذکر
کمک مینمایند. در این مقاله تلاش ما بر این است تا مکانیسم یا سازوکار رشد
فردی را در جریان جامعهپذیری بیان کنیم و تعارضات و هماهنگیهای معروف و
منکر فردی یا فطری و اجتماعی را بیان داشته، نحوه تعامل میان آنان را بیان داریم.
خلاصه ماشینی:
چرا بعضی از خوبها در بین جوامع انسانی مشترک است و برخی دیگر دارای اختلاف؟ مگر بد و خوب در وجود انسان چگونه شکل میگیرد و مردم در مورد آنان چگونه قضاوت مینمایند؟ در اين مقال میپردازیم به نحوة شکلگیری معروف و منکر در انسانها.
(مطهري، 1358) اگر با توجه به مبحث معرفتشناسي خود، کمي اين مفهوم را گستردهتر تعریف کنیم، میتوانيم بگوییم منطق وسيلة درست بهکارگرفتن ابزار شناخت ازجمله عقل است.
هم دریافتهای حسی، هم دریافتهای عقلی و هم دریافتهای قلبی بهصورت مجموعهاند و اگر بخواهند معنا پیدا کنند، میباید میان اعضای مجموعة خود رابطه برقرار سازند و ترتیب و ترتب خاصی را بین آنان برقرار سازند، در غیر این صورت تمیز درست از غلط برای حس و عقل و قلب امکانپذیر نخواهد بود.
دريافت درست و غلط اين مجموعه و ايجاد هماهنگي بين ابعاد آن، خود نياز به بهكارگيري منطق دارد؛ منطقي كه بتواند جايگاه دريافتهاي حسي با خواص فطريشان را دريابد، درست و غلط تنظيمات فكري را ارزيابي كند و گرايشهاي قلبي را نيز با توجه به امور فطري آنان مورد سنجش و ارزيابي قرار دهد.
این منطق کمک میکند غیر از ارزیابی هماهنگی داخلی و درونی هر یک از این مجموعهها، به هماهنگی بین هر سه مجموعه نیز پرداخت و به درست و غلط و نيز معروف و منكر در مجموعة دستگاه شناخت ـ که خود شامل کاربرد هر سه وسیله میشود ـ نیز پی برد؛ بهعبارتدیگر، خود هماهنگی معروف هر مجموعه است.