چکیده:
ماهیت پیچیده و بینرشتهای مطالعات تمدنی» سطحی فراتر از روشهای
تخصصی علمی و رویکردهای متفاوت مطالعات تمدنی دارد. تاکید بر هر
یک از این روشها و رویکردها وغفلت از رویکردهای دیگر تفکر تمدنی را
دچار تقلیلگرایی خواهد کرد. هدف این پژوهش ارائه روشپژوهی به عنوان یک
ساختار فکری مجموعهنگر است که به واسطه آن رویکردها و روشهای مختلف
علمی به نحو بنیادی» راهبردی و کاربردی در حوزه مطالعات تمدنی با یکدیگر
مرتبط میشوند. در این پژوهش تلاش شده است تا با روش تحلیلی و مدلسازی
چگونگی کاربرد روشپژوهی در مطالعات تمدن اسلامی بررسی شود.
خلاصه ماشینی:
با این اوصاف، آیا نگرش تاریخی که در قالب تاریخ تمدن به توصیف جزءجزء حوادث تمدنها میپردازد و نگرش فلسفی که در قالب نظریههای ذهنی و انتزاعی مطرح شده و به دنبال مدینه فاضله است و نظریههای جامعهشناسی که به تعلیل پارهپاره پدیدههای تاریخی و اجتماعی میپردازند، با نگرشی تکبعدی و تکساحتی، توانمندی لازم را برای تجزیه و تحلیل مطالعات تمدن اسلامی، خواهند داشت؟ بهاجمال باید اذعان داشت که تأکید بر هر یک از این رویکردها و غفلت از رویکردهای دیگر و نداشتن منطقی مجموعهنگر، تفکر تمدنی را دچار تقلیلگرایی و تحویلگرایی مینماید لذا تکثر رویکردهای تمدنشناسی و نبود روالی منسجم در زمینه مطالعات تمدن اسلامی و نقص تحلیلهای تکبعدی، ضرورت طراحی ساختاری روششناختی را در حوزه مطالعات تمدن اسلامی ایجاب میکند.
روشپژوهی تمدنی در سه سطح و شش شاخه طبقهبندی میشود: شاخه اول: روششناسی فلسفه تمدن (سطح بنیادی) که در آن، مبانی فکری و عقیدتی و هستیشناسانه تمدن، از منظر سه رهیافت کثرتگرا، وحدتگرا و کثرت در عین وحدت بررسی میشود؛ شاخه دوم: روششناسی تحلیلی (سطح کاربردی) که در قالب رویکردهای مختلف مطالعات تمدنی، به دنبال پاسخگویی به پرسشهای ششگانه در مسئلهشناسی است؛ شاخه سوم: روششناسی مقایسهای - تطبیقی (سطح کاربردی) که از طریق مقایسه بین تمدنهای گذشته و تمدنهای فعلی، به دنبال نقاط افتراق و اشتراک تمدنها جهت امکانسنجی میزان تعامل تمدنهاست؛ شاخه چهارم: روششناسی آیندهشناسی (سطح راهبردی) که به دنبال راهکارهای تحقق یک تمدن و مدلسازی برای تبدیل ارزشها و بینشها به برنامهها و طراحی راهبردهای لازم برای گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب است و همچنین به ترسیم سناریوهای احتمالیِ پیش روی تمدنها میپردازد.