چکیده:
پژوهش حاضر به بررسی دیدگاههای موجود در تئوری ولایت فقیه با فلاسفه غرب میپردازد. چگونگی
دست یافتن به حکومتی که بتواند زمینه ساز توسعه ای عادلانه و مردم سالار باشد با تسلط و اعمال قدرت
تفاوت دارد و از نوعی تنظیمگری نشات میگیرد. از دیدگاه ضرورت حکومت دینی جهت اجرای قوانین
سیاسی، اجتماعی و قضایی اسلام بدون تشکیل حکومت دینی، ممکن نیست و لزوم استمرار حکومت نیز
برای جاودانگی احکام دینی و نیازمندی به اجرای قانون و هنجارهای دینی، ضرورت وجود آن را برای
همیشه نتیجه میدهد.
هدف اصلی این پژوهش پاسخ به این سوال است که تفاوت تئوری مطرح شده ولایت فقیه با آنچه در
فلسفه غربی برای حکمرانی مطرح میشود چیست و ولایت فقیه چه وجه اشتراکی با نظریه فیلسوف شاه
افلاطونی دارد.
روش این پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده است و با مراجعه به منابع متعدد و همچنین برخی از یافتههای
علمی به بررسی ولایت فقیه و حکمرانی در زمان غیبت امام معصوم و فلسفه غرب و دیدگاه افلاطونی
می پردازد.
خلاصه ماشینی:
هدف اصلي اين پژوهش پاسخ به اين سوال است که تفاوت تئوري مطرح شده ولايت فقيه با آنچه در فلسفه غربي براي حکمراني مطرح ميشود چيست و ولايت فقيه چه وجه اشتراکي با نظريه فيلسوف شاه افلاطوني دارد.
روش اين پژوهش توصيفي – تحليلي بوده است و با مراجعه به منابع متعدد و همچنين برخي از يافته هاي علمي به بررسي ولايت فقيه و حکمراني در زمان غيبت امام معصوم و فلسفه غرب و ديدگاه افلاطوني ميپردازد .
از آنجائيکه نظريات فيلسوف شاهي و ولايت فقيه داراي اشتراکات و افتراقاتي هستند، در بررسيها به جامعه و حکومت ، شرايط حاکمان ، اهداف حکومت ، منشاء قوانين ، اختيارات حاکمان و جايگاه مردم در نظريات مذکور پرداخته شده است .
با مقايسه اين دو نظريه دولت ، ميتوان ديدگاه آنان را در مورد فرد، جامعه و حکومت ، شرايط حاکمان ، اهداف حکومت ، قوانين و منشأ آن ، اختيارات حاکم ، موضع آنها نسبت به ديگر حکومت ها، جايگاه مردم مقايسه نمود.
مدلي که خود افلاطون مطرح ميکرد اين بود که بايد گروهي از افراد بر جامعه حاکم بشوند که آن عالم حقيقت را که اصول حقوقي و سياسي و مباني سعادت انساني در اين دنيا آنجا نوشته شده است به آن آگاهي پيدا کنند.
در نظريه ولايت فقيه مردم زمينه ساز تحقق حکومت فقيه هستند و اين تنها فقيه است که باتوجه به صلاحيت خود توانايي راهبري جامعه به سوي سعادت را دارد.