چکیده:
نقد فمینیستی یکی از شاخههای نقد ادبی است که رابطه ی متن ادبی با اندیشههای فمینیستی را بررسی میکند. این مقاله قصد دارد شخصیت اصلی رمان رهش نوشته ی رضاامیرخانی را براساس رویکرد فمینیستی تحلیل و بررسی کند. هدف این مقاله شناسایی ویژگیهای "لیا" و چگونگی شخصیت پردازی او به عنوان یک زن است که جریانات داستان حول محور او میچرخد و نشان دادن اینکه چگونه کاراکتر اصلی نمایان کننده ی ارزشهای فمینیسم است. برای این هدف از تئوری هلن سیکسو (1937) نویسنده و فمینیست فرانسوی، آنجا که تقابلهای دوگانه را واژگون میکند استفاده شده و چند نمونه از این تقابلها در داستان بررسی شده است که در پایان این نتیجه حاصل شد که کاراکتر اصلی داستان هم نقش کلیدی در جهت پیشبرد هدف فرهنگی داستان داشته است و هم با واژگون کردن برخی از تقابلها به بازیابی هویت و ارزش زنان پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
برای این هدف از تئوری هلن سیکسو(1937) نویسنده و فمینیست فرانسوی، آنجا که تقابل های دوگانه را واژگون می کند استفاده شده و چند نمونه از این تقابل ها در داستان بررسی شده است که در پایان این نتیجه حاصل شد که کاراکتر اصلی داستان هم نقش کلیدی در جهت پیشبرد هدف فرهنگی داستان داشته است و هم با واژگون کردن برخی از تقابلها به بازیابی هویت و ارزش زنان پرداخته است.
بیان مسئله این مقاله سعی دارد نشان دهد که چگونه رضا امیرخانی خودآگاه یا ناخودآگاه به بازتاب اندیشه های زنانه برای پیشبرد هدف داستان در رمان "رهش" استفاده کرده است.
داستانی که در آن با کشمکش های زنی مواجهیم که یکه و تنها در مقابل مسائل قرار می گیرد و با وجود مشکلاتی که دارد از قبیل زن بودن، مادر بودن و رابطه با همسر سعی می کند تمامی آنها را مدیریت کند و در تمام مدت از هدف و دغدغه اصلی اش که نجات شهر است دست نمی کشد و تا پایان معتقد است که باید برای شهر کاری کرد.
سیکسو اعتقاد دارد در تقابل های دوگانه وارونه سازی باید انجام گیرد و تقابل هایی که مرد در آنها برتر است معکوس شود (یزدانجو، 1386: 153).
اوایل شاهدیم که لیا در حوزه ی کاری اش احساس می کرد که با خلاقیت بیگانه شده است حتی جایی در داستان گفته "کار خلاق ازم بر نمی آمد" (امیرخانی، 1396: 22) اما این معیارها را به هم می ریزد و دست به ماجراجویی در مورد باغ سفارت می زند و در نهایت موفق هم می شود.