چکیده:
یکی از الگوهای ارائهشده در پیشبرد سطح کیفی ترجمهها، بهویژه در حوزة ترجمههای معنابنیاد، الگوی لارسن (1998م.) است. وی با طرح یک فرایند در ترجمه، ابتدا به کشف معانی متن اصلی از طریق بررسی ساخت زبانی آن و آنگاه به چگونگی بیان مجدد آن معانی در زبان مقصد توجه دارد. به همین دلیل، رویکرد وی در این تئوری، بیشتر رویکردی زبانشناختی است. لارسن ابتدا بر تشخیص شاخصههای تشکیلدهندة معنی در زبان مبدأ تأکید کرده، سپس بهکارگیری آنها را با ساختارهای مشابه در زبان مقصد مهم ارزیابی میکند. از جمله شاخصههای زبان مبدأ میتوان به موضوع تعدد معانی واژگان و اطلاعات صریح یا ضمنی متن اشاره کرد. قرآن کریم که سبکهای بیانی مختلفی مانند کاربردهای استعاری و مجازی واژگان، کنایه، تشبیهات و غیره دارد، حاوی مضامین و اطلاعات ضمنی نیز میباشد. بیشتر این ویژگیها و ساختهای معنایی در تطابق با نظریة معنابنیاد لارسن است. لذا موضوع کشف مضامینِ مورد تأکید در این عناوین و بازگویی آن به مخاطب زبان مقصد، در ترجمة معنیمدار یحیی یثربی (1396) از قرآن نمودهای مختلفی دارد و با نظریة لارسن قابل انطباق و بررسی است. پژوهش حاضر به روش توصیفیـ تحلیلی درصدد تطبیق ترجمة سورة کهف با این نظریه و بیان چالشهای موجود در ترجمه معنیمدار برآمدهاست. نتیجة پژوهش نشان میدهد در ترجمة یثربی علاوه بر کشف معنی، به انتقال اطلاعات صریح و ضمنی موجود در سورة کهف نیز توجه شدهاست.
One of the prominent patterns to the qualitative advancement level of translation and especially in the meaning-based translation`s area is Larson`s theory. Laying out a process in translation, Larson initially focuses on discovering the primary meanings of the text, followed by studying the language`s construction and how to restate those meanings in the target language. Consequently, his approach in this theory is majorly a linguistic one. Larson first asserts the recognition of features constituting meaning in the source language. Then according to his assessment, he deems the application of those features or similar structures important. Some of the features of the source language include the multiple meaning of words along with explicit or implicit information within the text. The Holy Quran involves various styles of expression such as metaphorical and allegorical application of words, allusions, similes, etc. as well as implicit themes and information. The majority of these features that comply with Larson`s theory are present in Kahf Surah. Subsequently, the subject of discovering the themes asserted in these titles and restating them to the target language audience has been manifested in various forms in Yahya Yasrebi`s translation which could be contrasted using Larson`s theory. Conducted through the descriptive-analytical method, the researcher attempts to compare the aforementioned Kahf`s Surah translation with this theory and express the existing challenges in this translation. The result of the study shows that in addition to discovering meanings in Yasrebi`s translation, he has also paid attention to transferring the explicit and implicit information present in Kahf Surah.
خلاصه ماشینی:
همچنين ، نشان دادن جنبۀ کاربردي نظريۀ معنايي لارسن در حوزة ترجمـه هـاي معنابنيـاد قرآن ، با توجه به اينکـه نظريـۀ مـذکور رويکـرد زبـان شـناختي دارد و بـه ترکيـب واژگـان ، ساختارهاي زبـاني و چـالش هـاي موجـود در ايـن سـاختارها مـيپـردازد، از ضـرورت هـاي پژوهش حاضر ميباشد؛ زيرا مسئلۀ اصلي اين است که معني در چه نوع ساختار زبـاني و در چه نوع قالبي در اختيار مخاطب ترجمه قـرار گيـرد و متعاقبـا واکـنش وي تـا چـه ميـزان بـا واکنش مخاطب زبان مبدأ فاصله خواهد داشت .
نگارندگان با استفاده از نظريۀ معنابنياد لارسن کوشيده اند تا ميزان و کيفيت انتقـال معنـي را در ترجمۀ معنايي يثربي بررسي کنند و اينکه مترجم در قبال آن ظرافت هاي معنـايي کـه در بطن الفاظ و ترکيب هاي قرآني وجود دارد، چه عملکـردي دارد و آيـا توانسـته اسـت اصـل برقراري تعادل را حفظ کند، آن هم با اتخاذ روشي در ترجمه که بيش از ساختار زبـاني بـر معني تکيه دارد؛ به عبارتي، هدف اصلي مقاله ، بررسـي ايـن ترجمـۀ معنـايي و تطبيـق آن بـا نظريه اي است که کاربردش ، به ويژه در حوزة زبان و ادبيـات عربـي ناشـناخته مانـده اسـت .
همان گونه که لارسن به اصـل صـراحت گـويي معنـايي در زبـان مقصـد گـرايش دارد، انتقال پيام و معاني آيات نيز در ترجمـۀ يثربـي در اولويـت قـرار داشـته اسـت ؛ يعنـي ترجمـۀ آيات به منظور صريح و روان بودن و نيز براي اجتناب از پيچيدگي معنايي، مطابق با قـوانين دستوري و ساختارهاي کاربردي زبان مقصد و به روش ترجمۀ معنايي بيـان شـده اسـت کـه لازمۀ انتقال معنـي در ايـن روش ، گـاهي توجـه بـه معنـي تحـت اللفظـي و گـاهي کاربسـت ساختارهاي مشابه به عنوان معادل ساختار زبان مبدأ ميباشد.