چکیده:
نوآوری از جمله عوامل مهمی است که میتواند به سازمان در جهت تحقق اهدافش کمک کرده و همواره
استراتژیهای جدید و کارآمدی را پیش روی سازمان قرار دهد. از آنجا که نوآوری در طول زمان تغییر
میکندء مقاله حاضر با هدف آرائه مدلی جچهت ارتقای سیستم ارزیابی نوآوری در صنعت خودرو و با استفاده
از سیستمهای دینامیکی ارائه شدهاست. شاخصهای بهدستآمده از پژوهشهای گذشتهء دو بعد اصلی
نوآوری یعنی نوآوری تکنولوژیکی و نوآوری مدیریتی را نشان دادند و شاخصهای کلیدی این دو بعد
نوآوری در ارزیابی نوآوری استخراج شدند. ارتباط میان این شاخصها نیز از طریق نظرسنجی, اظهارنظر
خبرگان, ادبیات موضوع, مشاهده مستقیم و پایگاههایداده مشخص شد و درنتیجه با توجه به شاخصها و
ارتباطات میان آنهاء،مدل دینامیکی ارزیابی نوآوری طراحی گردید که این مدل قابلیت پیشبینی رفتار هر
یک از متغیرهای مدل را تا سال ۲۰۲۲ میلادی دارد. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که متغیرهای
مختلف مور بر نوآوری نسبت به تغییرات در بودجه تخصیصیافته به تحقیق و توسعه در صنعمت
خودروسازی از حساسیت بالایی برخوردارند و با ایجاد تغییرات مناسب در میزان این بودجه میتوان شاهد
نتایج مثبتی در ارتقای سطح نوآوری در سازمان بود.
Innovation is one of the factors which can help the organization to meet its goals and also make new and effective strategies for it. Since the innovation will change during the time, this research has done with the aim of presenting a dynamic model in order to improve the innovation evaluation system in the car industry. Two main dimensions of innovation, technological innovation and management innovation were drawn of related researches and key criteria of them were determined. The relations between these criteria were found by surveys, experts’ comments, subject literature, observations and data bases. Finally, the dynamic model of innovation evaluation was presented. This model has a capability of forecasting the behavior of each variable till 2022. The results of this research show that various variables of the model are so sensitive to the changes in R&D budgets in car industry. Thus appropriate changes in R&D budget will result in upgraded innovation level.
خلاصه ماشینی:
آنها نوآوریهای مدیریت دانش را به سه دسته عمده اجتماعی، سازمانی و تکنولوژیکی تقسیم کردند و طی پژوهش خود دریافتند که اغلب سازمانها یا تنها به نوآوری سازمانی پرداخته اند و یا بر روی مدیریت دانش تمرکز کردهاند و هیچ یک این دو را با هم ترکیب نکرده و نوآوری مدیریت دانش را مورد مطالعه قرار ندادهاند و سازمانهای بسیار کمی به اجرای برنامه های مدیریت دانش در سازمان پرداخته اند؛ آنها اغلب تنها مفهوم مدیریت دانش را توسعه دادهاند (٢٠١٦ ,Bachnik &Nowacki ).
آنها دریافتند که درگیر نمودن مشتریان در فرآیند نوآوری سازمانی از عوامل اصلی موفقیت سازمان است ، چرا که تغییرات محصول با توجه به تغییراتی که مشتریان نیاز دارند، انجام میشود (٢٠١٥ ,iAvasilca &Rusu ).
این مطالعه همچنین به اهمیت نوآوری در پر کردن شکاف بین استراتژی و عملکرد که هدف غایی شرکت های کارآفرینی است ، اشاره می کند (٢٠١٤ ,Smith &Jarrar ).
همچنین در نتیجه این پژوهش ، محققان دریافتند که مدیران تکنولوژی برای پیادهسازی مدیریت نوآوری و تکنولوژی سازمانی موفق ، باید به عوامل مؤثر انگیزش نوآوری و استفاده از تیم های چندرشته ای (متشکل از افرادی از درون و بیرون سازمان)، توجه کنند (٢٠٠٩ ,Voigt &Brem ).
آنها تأثیر قابلیت های مدیریت بر عملکرد نوآوری SMEها در بخش های فناوری را تأیید کرده و نشان دادند که این توانمندیها در شرکت های تکنولوژیکی به اندازه توانمندیهای 1- Total Quality management (TQM) تکنولوژیکی و نوآورانه اهمیت دارند.