چکیده:
پژوهش حاضربه " نظام وروش های تربیتی درنظرگاه اسلامی ومقارنه آن با مکتب اگزیستانسیالیسم "می پردازد. هدف این پژوهش نظری، کاربردی وباروش توصیفی –تحلیلی انجام شده است. در روش شناسی اگزیستانسیالیسم، معلم تلاش می کند که متعلم را ترغیب کند تا از طریق سئوالاتی درباره ی معنی زندگی به حقیقتی شخصی دست یابد. وظیفه ی معلم آن است که برای یادگیری موقعیتی فراهم آورد که طی آن شاگردان بتوانند ذهنیت خویش را ابراز کنند. به عقیده¬ی اگزیستانسیالیست ها نباید فراگیر را با اغفال یا زور به یادگیری وادار کرد بلکه فراگیر باید از روی میل و رغبت خویش و روبرو شدن با یک موقعیت نامعین، خود به دنبال یادگیری برود. در این روش معلم نقش تسهیل کننده را دارد و فراگیر ازروی میل و رغبت به دنبال کشف حقیقت می رود. در مکتب تربیتی اسلام نیز بر آن تاکید شده است. لیکن طریق دسترسی به این مهم در این مکاتب با هم متفاوت است. به طور کلی در بررسی این که آیا روش های تربیتی اسلام و اگزیستانسیالیسم، هم جهت می باشد، می توان گفت که این روش ها در خصوص پرورش تفکر منطقی در فراگیران تا حدودی همسو بوده لیکن روش های تربیتی اسلام نظر به جامع نگری اسلام از نوعی جامعیت کلیتری برخوردار است. به گونه ای که اسلام با دید همه جانبه ای که به انسان دارد پرورش تمام ابعاد وجودی انسان را درنظر گرفته است. درحالی که اگزیستانسیالیسم و به طور کلی مکاتب غربی صرفا به انسان به عنوان موجودی مادی توجه نموده اند.
خلاصه ماشینی:
بنابراین معلم به دلخواه خود روش خاصی را بر متعلم تحمیل نمی کند بلکه متعلم را بنای انتخاب روش آموزش می داند در این صورت ارتباط معلم و متعلم براساس رابطه من و تویی است در این نوع ارتباط معلم و متعلم به عنوان افراد انسانی یا به عنوان منی که من دیگری را تعلیم می دهد در ارتباط با هم قرار میگیرند که در این صورت آزادی و استقلال معلم و متعلم حفظ گردد، از این رو معلم باید از فرو غلطیدن متعلم در گروهبندیها و تشکیلات که باعث از بین رفتن فردیت او گردد، جلوگیری نماید و متعلم نیز باید معلم را به عنوان یک فرد که نقش و نظارت دارد بنگرد.
آموزش و پرورش باید آگاهی فرد را بیدار کند و این آگاهی مربوط به آگاهی از هستی خود به عنوان فردی که در جهان حضور دارد می باشد.
آموزش و پرورش اگزیستانسیالیستی از سالهای مقطع راهنمایی آغاز و تا سالهای دبیرستان و دورۀ چهار ساله دانشگاه ادامه پیدا می کند و هدف آن عبارت است از بیدار کردن و شدت بخشیدن به خود آگاهی فرد و عناصری از تجربه را مورد توجه قرار می دهد که ذهنی، شخصی وعاطفی باشند.
5- مکتب اسلام انسان را ظرف توخالی تصور نمی کند بلکه معتقد است که کودک در آفرینش دارای فطرت و استعداد خاصی برای یادگیری است و این استعدادها را باید از طریق تعلیم و تربیت و روشهای اکتشافی و خلاقیت بارور نمود.