چکیده:
بینش توحیدی و توحیدباوری، هسته بارور کنش و واکنش موحدان است. تمام رویش و جنبش توحیدگرایان بر اساس این محور دوران دارد. متکلمان اسلامی در پردازشهای کلامی، مرحله به مرحله از توحید ذات و صفات و افعال الهی بحث نموده و مقاصد کلامی را بر آن استوار نمودهاند. حکمای اسلامی با مبانی و روش متفاوت، مبحث توحید را واکاوی کرده و با نوآوری، مطالب ژرفی به یادگار نهادهاند. در نگاه نافذ آنان، مغز توحید اخلاص است و اخلاص در سراسر کنش و واکنش موحدان باید نمایان باشد. توحید افعالی عنوانی است که همه بار معنایی این مقصود را در خود دارد. حکمای اسلامی با این عنوان، در صدد هستند نسبت آثار و افعال را به واجب و ممکن، به نسبت طولی حقیقی نه موازی یا مجازی، به هر یک از دو طرف تبیین کنند. در این میان حکمای متعالی با توجه به معیارهای توحیدی برگرفته از آموزگاران وحی، از نسبت طولی نیز فراتر رفته و با معیار «امر بین الامرین» و نظر به توحید وجودی، موضع بدیع پدید آوردهاند. در همین راستا، حکیم آقاعلی مدرس دغدغه خود را درباره توحید با بیان هنرمندانه و متعالی در رسالة فی التوحید به یادگار گذاشته است. وی مضاف بر بدایع الحکم که مفصل به تبیین مبانی توحید وجود میپردازد، در این رساله مختصر، عنان بحث را ماهرانه به بیان مبانی منتهی به توحید افعالی میسپارد. در این رهگذر توحید عامی و خاصی و اخصی در قلم زرنگار او، هر یک جایگاه خاص خود را مییابد تا اوج و حضیض به هم درنیامیزد. واکاوی مدققانه در مواضع توحیدی وی، مضاف بر زدودن اتهام شبههآمیز مخالفت با توحید وجود به او، به تصور متعالی از آموزه توحید کمک شایان خواهد کرد.
خلاصه ماشینی:
حکیم آقاعلی مدرس با دیدی اشباع از آیات و روایات توحیدی و با نگاهی برآمده از قواعد و مبانی عقلانی و فلسفی در صدد است به قله توحید وجودی سفر کند و از اوج اصول هستیشناسانه حکمت متعالیه در مسیر نظریهپردازی به پرواز درآید و همه مسیر را به زیر بال و پر آیات و روایات و همای خرد بگیرد و توحید افعالی را در این گستره تبیین کند تا نسبت آثار و افعال به ممکنات بدون ذرهای شائبه مجاز، مناقض با توحید نباشد و از طرف دیگر وحدتگرایی صرف نیز به جبرگرایی نگراید.
آموزه ظهور و بطون هویت اطلاقی حق دارای مراتبی از ظهور است که برخی از این مراتب اقتضا دارد «در دار وجود، هم حق بود و هم خلق، هم واجب باشد و هم ممکن، و هم به ظاهریت تنها متصف نباشد، بلکه به باطنیت نیز متصف بود، بلکه چون باطن بود ظاهر باشد» (همان: 95).
برای حکیم هنوز مجال باز است تا بر توحید وجود به بیان دیگر چنین تأکید کند: «مجعولات بالذات را در مرتبه ذات حقیقی جز تعلق و ارتباط و جلوه و ظهور و لمعه و فرعیت محضه و تبعیت صرفه نسبت به جاعل بالذات نباشد» (همان).
توحید به معنای جدی آن فقط یک فاعل مستقل به رسمیت میشناسد و اگرچه نسبت فعل به سایر فاعلها نیز حقیقی است، لکن ذرهای استقلال برای آنها منظور نمیگردد و کژتابی مسئله که سبب پریشانی مدعیان کلامپیشه و سایر همگنانشان شده، همین جاست؛ از یکسو هیچ استقلالی برای این فاعلها نیست و از سوی دیگر نسبت فعل به آنها حقیقی است نه مجازی و طفیلی و تبعی.