چکیده:
بحث مبادی عمل، یکی از اصلیترین مسائل حوزه نظر و عمل است. فارابی و ملاصدرا در ضمن برخی از مباحث فلسفی به این موضوع پرداختهاند. فارابی و ملاصدرا در تبیین فرایند عمل معتقدند که افعال انسان به لحاظ مراحل و فرایند پیدایش، دارای یکسری مبادی است. این مبادی در یک نگاه کلی از بعید به قریب عبارتاند از: قوای مدرکه، قوه شوقیه، اراده و قوه عامله. قوای مدرکه، مبادی بعید و قوه شوقیه و اراده، مبدا متوسط، و قوه عامله، مبدا قریب فعالیت عملی انسان هستند. رابطه این سه قوا با یکدیگر به صورت ترتیبی و طولی است؛ به این صورت که قوه مدرکه سبب تحریک قوه شوقیه، و قوه شوقیه سبب اراده، و اراده عامل قوه عامله است. عمل نیز به عنوان یکی از افعال انسان، از مرحله نظر و معرفت تا مرحله عمل و عینیت، مراحل مذکور را میگذراند. با این حال، این دو حکیم در برخی از آراء در این زمینه تفاوت دارند. در این پژوهش ضمن تبیین دیدگاه هر یک از این دو حکیم، به تحلیل و مقایسه آراء آنها پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
عمل از آنجا که در حکمت صدرایی در شکلگیری سعادت تأثیر بسزایی دارد، از این رو در مباحث مختلف اخلاقی، در ضمن موضوعاتی نظیر مراحل ادراک، قوای نفس، قوه نظری و عملی، تجسم اعمال به آن پرداخته شده است (همو، 1381: 224ـ226).
بنابراین از دیدگاه ملاصدرا کار عقل نظری ادراک تصورات و تصدیقات است و کار عقل عملی بکارگیری قوای تحریکی و آلات عملی با فکر و حدس و الهام برای انجام افعال جزئی است (همو، 1422: 241).
از دیدگاه ملاصدرا پس از حصول شوق و اراده قوه محرکه برانگیخته میشود و عضلات را برای انجام عمل بکار میگیرد: «بل الظاهر أنه إذا غلب الشوق تحقق الإجماع بالضرورة ومبادئ الأفعال الاختیاریة ینتهی إلی الأمور الاضطراریة التی تصدر من الحیوان بالإیجاب، فإن اعتقاد اللذة أو النفع یحصل من غیر اختیار فیتبعه الشوق فیطیعه القوة المحرکة اضطرارا فهذه أمور مترتبة بالضرورة» (صدرالدین شیرازی، 1981: 4/114).
اما قوس نزول عمل که از عقل نظری شروع میشود نیز چنین است: از نظر ملاصدرا عقل نظری به عنوان مبدأ نهایی فعل، در تدارک مقدمات کبروی برای عقل عملی مشارکت میکند.
مطابق این رأی وقتی کاری را انجام میدهیم، کلیات مربوط به حسن و قبح را عقل نظری درک میکند، سپس عقل عملی، رأی کلی را به یک مورد جزئی تطبیق میدهد و از طریق مبادی مربوط به شوق و اراده، زمینه تحقق عمل را فراهم میآورد.
مطابق این رأی وقتی کاری را انجام میدهیم، کلیات مربوط به حسن و قبح را عقل نظری درک میکند، سپس عقل عملی، رأی کلی را به یک مورد جزئی تطبیق میدهد و از طریق مبادی مربوط به شوق و اراده، زمینه تحقق عمل را فراهم میآورد.