چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه میان عدالت و اعتدال در اخلاق سیاسی ناظر به سیره علوی بوده و با روش توصیفی- تحلیلی انجام شد. فرضیه پژوهش این بود که برپایه اندیشه سیاسی اسلام و سیرهی علوی و با لحاظ کردن نظریهی اعتباریات علامه طباطبایی، از آنجا که ممکن است خوی استخدامگر انسان سر از ظلم و افراطکاری درآورد، لذا، انسان برای تامین حقوق دیگران، عدالت و اعتدال را در جامعه اعتبار کرده، به گونهای که میان آن دو رابطهای تعاملی-تکاملی حاکم میباشد. نتایج نشان داد، با توجه به نظریهی استخدام علامه طباطبایی، اگر بهرهگیری از جامعه یکسویه باشد و فرد تنها سود خود را در نظر گیرد، در عرصهی سیاسی سر از خودمحوری، استثمار و استبداد درمیآورد. لذا، برای آنکه هرکس به حقوق خود برسد، عدالت اجتماعی را اعتبار میکند و نوعی مصالحه میان نوع بشر شکل میگیرد تا روابط در فرایند عدالتمحور و اعتدالی تنظیم شود و سنجهی عقل به او یاری و ملاک میدهد تا عدل از ظلم، و اعتدال از بیاعتدالی را بازشناسد.
The purpose of the present study was to investigate the relationship between justice and moderation in the political ethics of the Alawi conduct and it was done by descriptive-analytical method. The research hypothesis was that based on the political thought of Islam and the Alawi manner and considering the credits theory of Allameh Tabatabaei, since the proprietor human nature may become cruel and extremist, human beings may thus validate justice and moderation in order to secure others’ rights, in such a way that the interactive-evolutionary relationships exist between them. The results show that, according to Allameh Tabatabaei's employment theory, if the benefit of society is one-sided and one considers only self-interest, it will lead to self-centeredness, exploitation and despotism in the political arena. Therefore, for everyone to attain their rights, social justice is validated and a form of reconciliation is formed between the human beings in order to regulate relations in the process of justice and equity, and the measure of reason helps him to recognize justice from the oppression, and the moderation from immoderation.
خلاصه ماشینی:
فرضيه پژوهش ايـن بـود کـه برپايـه انديشه سياسي اسلام و سيره ي علوي و با لحاظ کردن نظريه ي اعتباريات علامه طباطبايي، از آن جا که ممکن است خوي استخدام گر انسان سر از ظلم و افـراط کـاري درآورد، لـذا، انسان براي تامين حقوق ديگران ، عدالت و اعتدال را در جامعه اعتبار کرده ، به گونه اي که ميان آن دو رابطه اي تعاملي-تکاملي حاکم ميباشد.
در فرضيه بر اين امر تاکيد شده است که برپايـه ي انديشـه ي سياسي اسلام و سيره ي علوي و با لحاظ نظريه ي اعتباريات مرحوم علامه طباطبـايي، از آن جا که ممکن است خوي استخدام گر انسان حالت يک طرفه پيدا کند و سـر از اسـتثمار، ظلم و افراط کاري درآورد، انسان براي تامين حقوق ديگـران ، عـدالت و اعتـدال را اعتبـار کرده است ؛ به گونه ايکه ميان آن دو رابطه اي تعاملي- تکاملي حاکم ميباشـد و هرکـدام ديگري را جهت رسيدن به هدف - که همـان سـعادت جامعـه ي بشـري اسـت - يـاري ميدهند.
علمي (١٣٩٥) عقيده دارد که عدالت اجتماعي شامل چند عنصر است که مهم ترين آن هـا عبارتند از کرامت انسان و اهميت جامعه ، برابري و توزيع عادلانه ي ثروت ، مقابله با ظلم و حفاظت از ضعيف در برابر قوي، تامين امنيت اجتماعي و رعايت حقوق اجتمـاعي انسـان ، که همه ي اين عناصر مورد تاکيد امام علي در گفتار و کردار ايشان بـوده اسـت و بـه نظر او اعتدال و عدالت دو اصل راهنماي زندگي انسان هستند (ص .