چکیده:
آزادی نسبی اوایل دهه 1340 در حکومت پهلوی، فرصتی برای بازسازی و فعالیت دوباره جنبش دانشجویی در ایران فراهمآورد. جنبش دانشجویی بهدلیل سرکوب سیاسی دهه1330، ناامیدی از روشهای رفورمیستی و چیرگی مبارزات چریکی در برخی کشورهای جهان سوم، بهسوی رادیکالشدن سوقیافت؛ در این دوران، برخی از احزاب و نیروهای سیاسی و اجتماعی مانند جبهه ملی، حزب توده، روحانیان سنتی و نهضت آزادی سعیکردند هویتهای مشروع، برنامهدار و مقاومت را تعریف و دانشجویان را به پذیرش اثربخشبودن اقدامهای اصلاحگرانه (رفورمیستی) ترغیبکنند؛ این مسئله که دانشجویان در دهه 1340 چه واکنشی به هویتهای مشروع، برنامهدار و مقاومت جبهه ملی، حزب توده، روحانیان سنتی و روشنفکران دینی داشتند، موضوع این نوشتار است. چارچوب نظری مقاله، هویت «کاستلز» و روش بهکاررفته در نوشتار تطبیقی است. نتیجه تحقیق نشانداد که انطباقنداشتن هویتهای مشروع، برنامهدار و مقاومتِ نیروهای سیاسی (جبهه ملی، حزب توده، روحانیان سنتی و نهضت آزادی) با انتظارات دانشجویان، طرد آنها را ازسوی جنبش دانشجویی سببشد.
After the coup d'etat of 1332, and the closure of the political space and the limitation of the activities of the student movement in Iran, relative freedom of the early 1340s provided an opportunity to rebuild and re-engage in the student movement in Iran. At this time, the student movement was moving toward radicalization due to the political repression of the 1330s, the frustration of the methods of reforming and ruling the guerrilla struggles in some Third World countries. Some political parties and political groups such as the National Front, the Tudeh Party, traditional clerics and religious intellectuals have tried to define legitimate, planned and resistance identities and encourage students to accept the effectiveness of reform efforts. The issue that the students in response to legitimate, planned and resistance identities of the National Front, the Tudeh Party, traditional clerics and religious intellectuals reacted to in the 1940s is what the paper is seeking to investigate. The authors of this article, using the Castells' theoretical framework, found that the non-conformance of legitimate, planned, and resilient identities with the expectations of students caused rejection or presentation of different interpretations by them. The method used in the comparative text is. Important vocabulary: student movement, national front, Tudeh party, traditional clerics, religious intellectuals, identity styles.
خلاصه ماشینی:
آملي (١٣٧٩)، ميثمي (١٣٨٢)، امجدي (١٣٨٣)، گلزاري (١٣٨٥)، طباطبـايي (١٣٨٧)، قاسـم پـور (١٣٨٧)، رفيع (١٣٨٨)، خضـريان (١٣٨٩)، جعفـري (١٣٨٩)، محمـدي (١٣٩١)، زرشـناس (١٣٩٣)، نوعي (١٣٩٤)، باقرنژاد (١٣٩٤) و آقاجري (١٣٩٧) در خاطرات خود به روابط جنبش دانشـجويي بـا طيف هاي مذهبي اشاره کرده ، نشان ميدهنـد کـه هويـت مـذهبي چگونـه از حاشـيه بـه مـتن جنـبش دانشجويي تبديل شد؛ بااين حال ، نگارندگان در نوشتار حاضر کوشيده اند، موضـوع را از جنبـه هويـت مشروع ، برنامه دار و مقاومت در گفتمان جريان هاي مختلف و واکنش دانشـجويان بـه ايـن هويـت هـا بررسي کرده ، نشان دهند که دانشجويان ، چه بخش هايي از اين هويت ها را جذب يا طردکردند.
در گروه هاي سياسـي آن زمان ، برخي با وجود فشارهاي حکومت ، همچنان اميدداشتند تا بتوانند از طريق اقدام ها رفورمي و اجتناب از خشونت به اهداف خود دست يابند؛ همين مسئله باعث شـد کـه ايـن گـروه هـا بـا وجـود تفاوت هاي زياد در اهداف ، براي ارائه هويت ، همواره بر راهکارهاي غيرخشونت آميـز تأکيـدکننـد؛ از مهم ترين اين گروه ها مي توان جبهه ملي، حزب توده و روحانيان سنتي و بخشي از روشن فکران دينـي را نام برد؛ هريک از اينها تلاش ميکردند، براساس ديدگاه خود، «هويت مشروع ، مقاومت و برنامـه دار» را با ديدگاه رفورميستي تعريف کنند؛ اين ديدگاه با واکنش جنبش دانشجويي مواجـه شـد کـه بـاوري ديگر درخصوص تحولات سياسي داشت ؛ براين اساس ، پيش از تعريف هويت گروه هـاي مختلـف بـر گفتمان جنبش دانشجويي در دهه ١٣٤٠ مروريخواهيم داشت .