چکیده:
آیتالله میرزاصادقآقا تبریزی، یکی از علمای عصر مشروطه است که بنابر ظاهر متون بهجایمانده از ایشان، نگرشی متفاوت از دو جریان فکری معروف آن دوره دارد. در اندیشهی سیاسی میرزاصادقآقا تبریزی، حق حاکمیت و قانونگذاری منحصرا از آن خداوند است و به اذن او، اولیای معصوم علیهمالسلام عهدهدار این امور هستند؛ در عصر غیبت، فقهای جامعالشرایط منحصرا حق اعمال آن را دارند و تمام حکومتها، غیر از این، نامشروع بوده و مصداق ظلماند. ایشان استبداد را برخلاف اصطلاح رایج، تفرّد در حکمرانی تعریف میکند و آن را فینفسه قبیح نمیپندارد؛ تنها معیار قبح حکومت از دیدگاه ایشان، ظالمانهبودن آن است. بر اساس فوق، میرزاصادقآقا بهایننتیجه میرسد که حکومت استبدادی ظالمانه، بر مشروطهی آن روزگار ترجیح دارد؛ زیرا در مشروطه، ظلم تکثیریافته و عمومیت پیدا کرده است. بهنظر ایشان، مشروطه تحفهای غربی است که لاجرم به نابودی اسلام منجر میشود؛ علمایی هم که آن را پذیرفتهاند، فریب غرب را خورده و آلت دست آنها شدهاند. میرزاصادقآقا تبریزی، غرب و مدرنیته را ماهیتا غیرقابل تفکیک از یکدیگر میداند و آن را با تمام لوازمش رد میکند.
خلاصه ماشینی:
com تاريخ دريافت : ٩٦/٨/١٠؛ تاريخ اصلاح : ٩٧/٥/١٥؛ تاريخ پذيرش : ٩٨/٥/٢٠ چکيده آيت الله ميرزاصادق آقا تبريزي ، يکي از علماي عصر مشروطه است که بنابر ظاهر متون به جاي مانده از ايشان ، نگرشي متفاوت از دو جريان فکري معروف آن دوره دارد.
در انديشه ي سياسي ميرزاصادق آقا تبريزي ، حق حاکميت و قانون گذاري منحصرا از آن خداوند است و به اذن او، اولياي معصوم (ع ) عهده دار اين امور هستند؛ در عصر غيبت ، فقهاي جامع الشرايط منحصرا حق اعمال آن را دارند و تمام حکومت ها، غير از اين ، نامشروع بوده و مصداق ظلم اند.
استبداد، مشروطه ، ميرزاصادق آقا تبريزي ، عدل ، ظلم ، غرب مقدمه استراتژي علما در قبال حکومت هاي غاصب در دوره هاي مختلف متفاوت بوده است ؛ بااين وجود در همه ي اين تدابير، حتي در مواردي که از حکومت هاي وقت به طور رسمي حمايت مي کردند، هيچ گاه از اعتقاد اصيل خود (انحصار حق حاکميت فقيه در عصر غيبت ) دست بر نداشته اند.
در کنار دو جريان اصلي يادشده ، طيف ديگري از علما را نيز مي توان شناسايي کرد که اگرچه از لحاظ شهرت و رتبه ي مطرح علمي به پاي اين دو گروه نمي رسند، اما جايگاه قابل قبولي در بين گروه هاي زيادي از مردم - حداقل در مناطقي خاص - داشتند که انديشه شان از دو جريان قبلي متفاوت است ؛ مشخصه ي بارز فکري ايشان اين بود که اساسا مشروطه را از اصل ، خلاف شرع دانسته و آن را نمي پذيرفتند.