چکیده:
شاهنامه فردوسی یکی از متون ارزشمند ادب فارسی است که در طول تاریخ ایرانء بیش از هر مضمونی مورد توجّه حامیان و تولیدکنندگان آثار هنری بوده است. در مکاتب نگارگری ایران؛ داستانهای تاریخی, اسطورهای و حماسی شاهنامه, اقبال خاصی داشته که از این میان تصویرگری داستان نبرد «دوازدهرخ،توصیف مبارزة ایران (خیر) و توران (شر) و پیروزی نهایی ایرانیان بارز است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی ویژگیهای بصری نگارههای داستان (دوازدهرخ) در شاهنامه کوچک ۷۳۱ هق به انجام رسیده است. این دوره مصادف با حکومت خاندان آلاینجوست که مکتب نگارگری شیراز برای نخستینبار شکل گرفت و اغلب نگارههای نسخ مصوّر این مکتب از جمله شاهنامه ۷۳۱ هق در مکاتب پس از آن مورد اقتباس قرار گرفت. با توجه به اهمّیّت شاهنامه ۷۳۱ هق در نوآوری و خلق الگویی جدید در مصوّرسازی داستان «دوازدهرخ،شناسایی الگوی تصویری نگارههای این شاهنامه،اسری ضروری به نظر میرسد. روش تحقیق در این پژوهش،تاریخی - تحلیلی است و شیوهة گردآوری اطّلاعات کتابخانهای - اسنادی است.
خلاصه ماشینی:
حالت صورت این دو شخصیت با هم متفاوت است و فقط یکی از آنها تأثیری از سنتهای مغولی را داراست؛ یعنی همان چشمهای کشیده و چهرۀ سهرخ، کلاهخود نوکتیز و دارای لبههای کناری که تا روی گوشها پایین آمده است، اما دیگری کلاهی ندارد که میتواند نشان از شکست و تحقیر وی باشد.
دو پیکرۀ حیوانی نیز در این نگاره وجود دارد که هر دو در حال دویدن هستند، یکی از سمت چپ کادر خارج میشود و دیگری به آن وارد شده است.
مانند باقی نگارههای مرتبط با این داستان، این نگاره نیز تنها با خطوط منحنی و ایجاد فضاهای خالی بین آنها فضاسازی شده است و خبری از هیچگونه عناصر طبیعتگرا نیست.
در این نگاره دو فضا با اشکالی موجمانند ایجاد شده است که فیگورها در آن قرار داده شدهاند، مانند سایر نگارهها در منظرهپردازی این نگاره هیچ حیوانی وجود ندارد و آسمان و زمین نیز مشخص نشده است.
تصویر10) نبرد برنه با کهرم دو چهره در این تصویر وجود دارد، یکی برنه که به عقب مینگرد و محاسن خود را در دست گرفته و دیگری کهرم که بیجان بر روی اسب افتاده و گویا سرش به دو نیم گشته است.
طرز قرارگیری فیگورها و اسبها و دیگر اجزای تصویر بهگونهای است که تعادل در تصویر رعایت نشده است، با توجه به اینکه کادر بهصورت پلکانی است و در سمت چپ آن عناصر بیشتری وجود دارد و سنگینتر دیده میشود.
در نگارههای مربوط به این داستان تا حدودی واقعگرایی بهچشم میخورد، اما تمایل به طبیعتگرایی وجود ندارد و عناصر تصویر بهصورت انتزاعی و کاملا خلاصه و ساده شده به تصویر درآمدهاند.