چکیده:
جامعهشناسان عوامل متعددی را در تغییرات اجتماعی موثر میدانند. در این میان گردش بیوقفه جمعیت از طریق از میان رفتن نسلهای قدیمیتر و پیدایش نسلهای تازه به گونهای پیوسته در همه جوامع رخ میدهد. این موضوع مورد توجه اغلب پژوهشگران علوم اجتماعی میباشد. پدیدههایی همچون «تفاوت نسلها» و یا «گسست نسلها» که از عوامل موثر در دگرگونیهای اجتماعی دوران جدید بشمار میآیند، محصول چنین فرایندی است. بیگمان فاصله میان نسل پیشین و نسل جدید به دلیل تغییر در برخی باورها و تفاوت در ادبیات و منطق فهم پدیدهها و درگیرشدن با شرایط جدید، مطالبات تازهای را برای نسل تازه پدید میآورد. جوانان در نقطه چرخش تاریخی این جابجایی نسلی قرار میگیرند. تلاش آنان هم برای انجام تغییر و هم طرح نظریات و خواستههای جدید با توجه به تنوع و گستردگی آنان، در عرصهها و زمینههای گوناگون نمود پیدا میکند و از این جاست که پدیدهای تحت عنوان «اختلاف نسلی» پیش میآید. از آنجا که روابط بین نسلی دربردارنده همبستگی اجتماعی و منافع ملی است، کوششهای فراوانی برای تعیین این بخش از آسیبهای اجتماعی به وقوع پیوسته است. عبور موفقیتآمیز از شرایط تحول نسلی به شرایط جامعهپذیری بستگی دارد. جامعهپذیری مهمترین عامل برای برداشتن شکافهای اجتماعی در زمانی است که نسلها به طور مشخص در حال عوض شدن هستند. چنانچه الگوهای نسلهای پیشین برای نسل نو اقناع کننده باشد، شکافهای نسلی قابل تحمل بوده و جامعه دچار بحران هویت نمیگردد.
نظامهای سیاسی مهمترین منبع جامعهپذیری بشمار میآیند که از طریق افزایش ظرفیتهای خود برای پاسخ به مطالبات و انتظارات نسل جدید کوشش میکنند تا فاصلهها را کاهش داده و قابل تحمل سازند. چنانچه اختلالاتی در کارکردهای نظام سیاسی پدید آید گسست میان نسلها رخ خواهد داد و بحران هویت پیامد آن خواهد بود. حال پرسش این است که نقش سامانه سیاسی پس از انقلاب در مناسبات نسلی چگونه بوده است؟
خلاصه ماشینی:
حال پرسش این است که نقش سامانه سیاسی پس از انقلاب در مناسبات نسلی چگونه بوده است؟ واژگان کلیدی گذار نسلی، گسست نسلی، جامعه پذیری، نظام سیاسی، هویت، بحران هویت مقدمه در اوایل دهه هفتاد، نشانههای زیادی از تغییرات فرهنگی و تحولات اجتماعی رخنما شد.
پدیدارى نسل سوم و مسئله مناسبات نسلی از آنجا که روابط بین نسلى در بردارنده هم بستگى اجتماعى و منافع ملى است، و از سوی دیگر موجد گسستهایی در سطح جامعه میگردد، كوششهاى فراوانى براى تعیین این بخش از آسیبهاى اجتماعى صورت گرفته است؛ عبور موفقیتآمیز جوانان (به منزله آغازگران نسل جدید) از این آسیبها دست كم به دو عامل بستگى دارد: نخست، ایجاد ظرفیتهاى مربوط به تحرك؛ جوان داراى شور، هیجان، تحرك و تكاپوست و از نظر دارا بودن احساسات و انرژى در نقطه اوج منحنى زندگى خود قرار دارد، در همین حال آرمانخواهى و ایدهآل طلبى در سرشت جوان جریان دارد و او را به سوى تغییر اوضاع به وضع دلخواه مىكشاند.
روحانیت به منزله مهمترین گروه مرجع در حكومت دینى مىبایست به این پرسشها پاسخ دهد: كدام ارزشها به یگانه سازى نظم و عدالت مىانجامد، كدام ارزشها انتظارات نسلهاى جدید را پاسخ مىدهد؟ چالشهاى نظرى كه نتیجه طبیعى این معركه است، ابهامات زیادى را در فهم شهروندان ایرانى از ارزشهاى ایدئولوژیك و حتى مناسبات این ارزشها با ارزشهاى دنیوى و عرفى به وجود آورد، از سوى دیگر الگوهاى عملیاتى نظام جمهورى اسلامى نیز با ابهامات بسیارى روبهرو شد و نه تنها موجب اختلال در كاركردهاى نظام گردید، بلكه مناسبات میان نیروهاى اجتماعى و نظام سیاسى به مخاطره افتاد.