چکیده:
یکی از کهنترین گونههای ادبیّات و هنر به عنوان پایدارترین جلوهگاه باورهای آدمی، آن، ادبیّات عامّه است. زبان ساده، لحن عامیانه، باورها و اعتقادات و لغات و اصطلاحات محلّی از بارزترین ویژگیهای ادبیّات عامّه است. با مطالعه در این نوع ادبیّات، علاوه بر به دستآوردن اطّلاعاتی در زمینة جامعهشناسی تاریخی، میتوان به بررسی گذشته و شناخت باورهای مردم و روش زندگی آنان پرداخت. محمّدرضا (فریبرز) همزهای در آثار خویش به عناصر و باورهای فرهنگی و عامیانة اقلیم و منطقة خویش توجّه خاصّی نموده است. پژوهش حاضر بر آن است با بررسی رمان ورچم و بهرهگیری از روش توصیفی - تحلیلی به بیان این عناصر و باورها در رمان مذکور بپردازد. این رمان را میتوان منبع بسیار مهمّی برای فرهنگپژوهان، جامعهشناسان و زبانشناسان دانست، زیرا بهخوبی به توصیف مکانها، رویدادها و حوادثی که در این زمان در زندگی مردم غالب بوده است، پرداخته است. همزهای در این رمان از ضربالمثلها، لغات، باورها و اعتقادات دینی و روحی مردم بهخوبی بهره برده است و ضربالمثلهای رایج در این زمان را در لابهلای کتاب خویش گنجانده است؛ و این امر سبب شده تا این رمان بهسان گنجینهای ادبی برای نسلهای بعدی باقی بماند. نویسنده از سرابها و مکانهای قدیمی استان و بهویژه شهر کرمانشاه یاد کرده است. همچنین مواردی مانند خوراک، پوشاک، بازیها، موسیقی و باورهای مردم در این رمان بهخوبی بازتاب یافته است.
خلاصه ماشینی:
است کـه هـر شـاعر و نويسنده اي براي بيـان مقاصـد خـود بـه شـيوة خاصـي از آن بهـره ميگيـرد؛ يکـي از ايـن بهره گيريهـا، استفاده از زبان و ادبيات عامه جهت بيان هدف و قصـد خـويش اسـت .
محمدرضـا (فريبــرز) همـزه اي، اســتاد دانشـگاه و عضــو کـانون ايران شناســان اروپـا، از نويســندگان و پژوهشگران مشهور در حوزة ادبيات و فرهنگ عاميانه است که در رمان ورچم کـه سرگذشـت خـود وي هست ، توجه خاصي به فرهنگ و ادبيات منطقۀ کرمانشـاه داشـته اسـت و از آنجـا کـه «داسـتان ، تصـويري است عيني از چشم انداز و برداشت نويسـنده از زنـدگي» (ميرصـادقي، ١٣٧٦: ٣١) اسـت ، پـژوهش حاضـر بر آن است ضمن معرفي نويسنده و رمان ، به بررسي عناصر و باورهـاي عاميانـه در رمـان مـذکور بپـردازد و در پي پاسخ به اين سؤال اساسي است که بارزترين جنبه هاي ادبيات عامه در رمان ورچم کدام اند؟ ١-١.
در مـورد فريبـرز همـزه اي و رمان ورچم نيز علي اکبري و همکاران (١٣٩٣) رمان مذکور را به اعتبار خاستگاه نويسنده و هـم بـه اعتبـار صـحنۀ رمـان کـه از پيشــگامان ادبيـات پسامدرنيسـتي اسـت ، مــورد بررسـي قـرار داده و مؤلفـه هايي ماننــد بينامتنيت ، تداخل ژانر، تناقض ، حضور راوي در داستان ، نوسـان زاويـۀ ديـد، بـه کـارگيري فرازبـان ، عـدم قطعيــت ، ســاختارگريزي، پايان بنــدي ، شــيوه هاي مســتندنمايي، پارانويــا، برانــدازي زمــان و مکــان و شخصيت پردازي متکثر و به کار گرفته را تبيين و بررسي نموده اند.