چکیده:
رویکرد حسگرایانه سلفیه در تفسیر مفاهیم ماورائی همچون علم غیب را میتوان بهمثابه اساس هستیشناسی این جریان فکری تلقی نمود. در نوشتار حاضر بررسی تطبیقی اندیشه کلامی سلفیها و آلوسی بهعنوان یکی از منتسبان به این مکتب، با محوریت مبحث علم غیب با روش توصیفی ـ تحلیلی مورد کاوش قرار گرفته است. مطالعات نشان میدهد آلوسی فی الجمله تفکرات سلفی را در حوزه تفسیر علم غیب میپذیرد، ولی تأثیرپذیری انکارناپذیر وی از مشرب صوفیانه، وجوه افتراقی را بین دیدگاه وی و جریان سلفیگری رقم زده است. آلوسی از یکسو همسو با سلفیها، ضمن تأکید بر مباحثی چون ضرورت عدم تزاحم تفسیر علم غیب با الوهیت و ربوبیت تام ذات الهی، بر غیر استقلالی بودن آگاهی به غیب توسط اولیای الهی تأکید نموده و گستره علوم غیبی را محدود میداند. همچنین تقید و جمود بر ظواهر برخی آیات مشتمل بر مسائل غیبی و لزوم وجود وسایط در افاضه علوم غیبی به اولیای الهی نیز میتواند دلیل قرابت وی با مبانی سلفیها باشد. از سوی دیگر عدم اعتقاد به عناوینی مانند فراست، توسم، الهام و تحدیث و اثبات کرامت برای اولیا بر اساس آیات 26 و 27 سوره جن، از نقاط تمایز وی با دیگر سلفیه است.
The sensitive approach of salafis in interpreting metaphysical concepts such as <em>believing the unseen</em> is considered as the ontological basis of this systematic thought. The present study is to investigate Aloossi's and Salafis' theological thoughts comparatively as the founders of this school of thought. Using an analytical-descriptive research method, the authors of this paper have studied the issue of <em>believing the unseen</em>. According to the studies, Aloosi has implicitly approved salafi thoughts in interpreting the issue of <em>believing the unseen</em>, although his undeniable susceptibility of soofi inclination has opened up a gap between his viewpoint and that of salafis'. In one hand and in line with salafis, Aloosi has emphasized the issues such as non-intervention of interpreting <em>believing the unseen</em> with the issue of lordship and absolute lordship of the divine nature, and on the other hand, he contends that the friends of God has been able to know the unseen, Moreover, Aloosi maintains that the unseen knowledge is limited. Aloosi's blind binding and dogmatism to the manifest and external face of the verses of <em>believing the unseen</em> and the necessity of intermediators for transmitting the unseen to the friends of God could be the reasons for his proximity to salafi foundations. Not believing in the issues such as tact, inspiration, exactness, narration, and proving the greatness of friends of God based on verses 26 and 27 of Jinn chapter all mark Aloosi's distinction from other salafis.
خلاصه ماشینی:
در خصوص سلفيها نيز ميتوان انتظار داشت هستيشناسي حس گرايانه (ابن تيميه ، ١٤٠٦ق ، ج ١: ص ٢٤٣) و تبيين تنگ نظرانه ايشان از مفاهيمي چون توحيد ربوبي و لوازم آن مانند زيارت و توسل به اوليا (ارنؤوط ، ١٩٨٧، صص ٢٩، ١١٨ و ٢١٨) و منازعات اين فرقه با گرايشات صوفيانه و شيعي (اندلسي، ١٩٨٩، سرتاسر اثر؛ البوطي، ١٩٩٨، ص ١٥٢) بر تفسير ايشان از جوانب مختلف علم غيب تأثيرگذار باشد و به تبع آن ، شاهد نوعي افراطيگري در تعيين مصاديق و محدوده علوم غيبي اولياي الهي از منظر ايشان باشيم .
اين تضييق در معنا و عدم توسعه مفهومي مبتني بر جمود بر الفاظ در مسائلي چون تعريف توحيد ربوبي نيز خودنمايي ميکند؛ جايي که سلفيه نميتوانند بپذيرند که اعطاي برخي اسباب تدبير و تصرف در امور جاري در عالم طبيعت از سوي ذات الهي به خواص درگاهش امري بعيد نيست (ابن جبرين ، بيتا، ص ١٢؛ الباني، ٢٠٠١، ص ٤٦)؛ همچنان که آيات قرآني باد را تحت تسخير و تدبير حضرت سليمان معرفي نموده (انبياء: ٨١) و اين امر مبين رابطه طولي بين اراده و تدبير الهي با اراده بشري سليمان نبي است ، ازاين رو نميتوان از آن به شرک ربوبي تعبير نمود.
ازاين رو معتقديم اعلان غيب به خواص در عين تمايز با غيب الهي، به دليل بيحد و حصر نبودن و تقييد به اراده الهي، ميتواند به صورت اسباب حصول بر امور غيبي با محدوديت هاي مورد اشاره تعريف شود که سواي افاده روايات شيعي بر اين مطلب ، با استعمال قرآني واژه «الغيب » (با الف و لام استغراقيه ) نيز مناسبت داشته باشد و نميتوان همچون سلفيه از تضاد اين مفهوم با ربوبيت تامه ذات الهي سخن گفت ؛ چرا که در تفسير مذکور، علم غيب مخلوقات در طول علم به غيب لايزال الهي قرار ميگيرد.