چکیده:
اعتبار ظاهر سخن، قراردادی خردمندانه است. تعمیم این قرارداد بشری به سخنان خداوند بر پایه مبانی کلامی شکل میگیرد. عدلیمسلکان بر این باورند که خداوند آنچه را که عقل قبیح بداند، انجام نمیدهد. سخن گفتن خارج از قرارداد سخنگویان خردمند به حکم عقل قبیح است، و خداوند این چنین سخن نخواهد گفت. جبرگرایان دادگری خداوند را در چهارچوب حسن و قبح شرعی معنا میکنند که در نتیجه درباره خداوند و صفات و افعال وی، هیچ الزام یا تقبیحی معنا ندارد. بنا بر این پندار، خداوند ملزَم نیست که در چهارچوب خاصی سخن بگوید و در سخنانش اصول و قواعدی را رعایت کند. جبرگرایان برای اثبات اعتبار ظاهر کلام الهی به «عادت خداوند» استدلال نمودهاند. با بررسی و تحلیل دیدگاه عدلی و جبری در استناد به اعتبار ظواهر قرآنی، این نتیجه بهدست میآید که تنها بر پایه اصل عدل میتوان ظاهر کلام خداوند را حجت و قابل استناد دانست، و در چهارچوب اندیشه جبر، استناد به ظواهر قرآنی هیچ اساسی نخواهد داشت.
The outward manifestation of a statement is a wisely convention. The generalization of such a humanistic convention to the Words of God is formed based on theological foundations. Justice practitioners are of the view that people should not do what Allah deems evil. Given a person thinks out of the context of wise intellects' conventions, it is inappropriate according the judgment of wisdom and God will never speaks in this way. Determinists define God's justice based on the shariah's good and evil which does not imply any evil bearing or requirement about God and His actions and attributes. According to this logic, God is not required to speak according to a specific form and is not obliged to observe any rules and regulations in his speech. To prove the outward manifestation of God's speech, determinists argue over <em>God's</em> <em>habits</em>. By analyzing and studying determinists' and justice practitioners' opinions based on the validity of Qur'anic outwards, it is concluded that only according to the principle of justice one can regard the outward of God's speech as authentic and referable, and referring to the outward Qur'anic speech based on determinism is unsubstantiated.
خلاصه ماشینی:
با بررسي و تحليل ديدگاه عدلي و جبري در استناد به اعتبار ظواهر قرآني، اين نتيجه به دست ميآيد که تنها بر پايه اصل عدل ميتوان ظاهر کلام خداوند را حجت و قابل استناد دانست ، و در چهارچوب انديشه جبر، استناد به ظواهر قرآني هيچ اساسي نخواهد داشت .
عدل در مفهوم کلامي خويش ، معنايي گسترده را دربر ميگيرد و در مکتب عدليه ، با حسن و قبح عقلي گره ميخورد و بدين معنا منتهي ميشود که خداوند آنچه را عقل به زشتي آن حکم کند، انجام نميدهد و آنچه را عقل لازم و واجب بداند، اخلال نخواهد ورزيد (طوسي، ١٤٠٠ق ، ص ٤٧؛ حلبي، ١٤٠٣ق ، ص ٤٧؛ شهيد ثاني، ١٤٠٩ق ، ص ١٤٧؛ فاضل مقداد، ١٤١٧ق ، ص ٦٣).
و اگر کسي اين اصل را نپذيرد ـ هرچند ظواهر قرآن را حجّت بداندـ، پايه و اساسي براي اثبات حجيّت ظواهر قرآن در دست نخواهد داشت ؛ زيرا اگر هيچ کرداري را بر خداوند واجب و از او زشت ندانيم ، پس بر خداوند لازم نيست در چهارچوب قراردادهاي زباني آدميان سخن بگويد، و بر او لازم نيست که اگر بر خلاف وضع لغوي معنايي را اراده کرده باشد، قرينه اي بر مراد خود قرار دهد، و از او زشت نيست که به گونه اي سخن بگويد که مخاطبانش سخنش را نفهمند و راهي براي فهم سخنانش نيز نداشته باشند.
معتزليان نيز به ارتباط اعتبار ظواهر قرآني و حکيم دانستن خداوند تصريح کرده اند، چنان که ابوالحسين بصري مينويسد: «زماني استدلال به يک سخن صحيح است که بدانيم لازم است سخنگو در سخن خويش معناي لغوي واژگان را دانسته و بدان التزام داشته است .