چکیده:
«کوری» رمان تمثیلی اثر ژوژه ساراماگو پرتغالی، نخستین باردر سال 1995(م) منتشر شد. دراین رمان، «مشبهبه» از اهریمنِ کوری کهحیوانیت درون را حاکم ساخته، سخن گفتهاست. با چشمانی به ظاهر سالم بدون بصیرت با هالهای سفیدرنگ وهستی به تاراج رفته، که هرلحظه انسان را در مردابی متعفن فرود میبرد انتقاد میکند. این داستان سرشار از تمثیلی رؤیاگونه با طنزی تلخ وگزنده است که زندگی یکنواخت وبی افق را برجسته نموده است. ساراماگو، کابوسی هولناک را باز میآفریند که جامعهی پیشرفته وصنعتی با تمام امکانات، کرامت انسانی را فراموش کرده وبه دوران بربریت بازگشته است. عصری که رشته الفت و تعهد از هم گسیخته است زیرا انسان عزت خویش را پاس نمیدارد و احترام هم نوع را به وادی فراموشی سپرده و دروغگویی جای حقیقت جمعی را گرفته است. اهمیت این رمان به خاطر فضای غنی داستانی است که امکان بررسی مضامین وپیام نویسنده را از زوایای مختلف میسر می سازد که با شیوه توصیفی – تحلیلی بررسی شده است.
مسئله: آیانویسندهبهجهل ونادانی به عنوان مرضی مسری در میان انسانها مینگرد؟فرضیه: این رمان تمثیلی آینهای از زندگی امروزی بشری است که باترس و وحشت اوج میگیرد وکوری تمثیلی از جهل و نادانی است، وقتیکهارزشهای زندگی وکرامت انسانی را نا دیده میگیریم، ااساس گمراهی و انحراف را برای خود و جامعه مهیا میسازیم.
The "blindness" of the Portuguese parable of Jorge Saraamago was published in1995. In this novel, "the poem" speaks of the beauty of the blindness that governed the animal's interior. The seemingly uncanny greetings. It is considered to be a white and hazy hollow landing in a stinging swamp. The story is full of a dreamlike allegory with a bitter and sad humor that has highlighted the life of the monotone and the horizon. Saramago creates a horrifying nightmare that the industrial community has forgotten human dignity and has gone back to barbarism as a result of the failure of a man because he does not pass his dignity and neglects one's respect, and the world leader has replaced the collective reality. The significance of this novel Due to the rich atmosphere of the story, it is possible to examine the author's message from different angles, which is examined in a descriptive analytical manner. Issue: A writer and journalist as a contagious disease? Hypothesis: This allegorical novel is the mirror of today's life, which accentuates Bats and is a symbol of ignorance.
خلاصه ماشینی:
»(رحمدل وفرهنگي ،١٣٨٧:٣٩) به همين خاطر اين کوري رواني و فکري مي تواند از فردي به فرد ديگر انتقال يابدو کم کم تمام جامعه را در برگيردچنان که نويسنده از زبان دکترمي گويد: «درحقيقت چشم چيزي نيست جزاين عدسي ها، کار ديدن در اصل به مغز مربوط مي شود، درست مثل تشکيل تصوير روي فيلم ، اگر مجراهاي ارتباطي بند بيايددرست مثل "کاربوراتي " که جرم گرفته باشد، بنزيني به موتور نمي رساند وموتور از کار مي افتد.
او مي گويد: «من شاگرد و کارآموز شخصيت هاي رمان هايم هستم » (ساراماگو،١٣٩٣: ٣٨٦-٣٨٧) ٢-٤ خلاصه رمان کوري در ابتداي داستان با مردي روبه رو مي شويم که به طور ناگهاني و بدون علت بينايي خود را از دست مي دهد و همه جا را سفيد مي بيند از مردي تقاضا مي کند که او را به خانه اش برساند که از قضا آن فرد ماشينش را مي دزدد، مردي که کور شد با همسرش به دکتر مي رود که آنجا افراد زيادي براي معاينه حضور داشتند بعد معاينه دکتر متوجه مي شود با بيماري عجيبي رو به رو است و نياز به مطالعه دارد.
»(همان :١٩٣) ٤- کوري وعدم عقلانيت کوري سفيددر اين رمان مي تواندتمثيلي (مشبه به اي ) باشد براي «مشبه »، اينکه ما انسان ها عقل داريم اما عقلانيت نه ، به گفته ي ساراماگو (عقل داريم اما عاقلانه رفتار نمي کنيم ) آن چيزي که مردم دچار آنند کوري رواني است ، که باعث مي شود فرد آنچه که در پيرامونش مي گذرد را نفهمد و قدرت تشخيص کوچکترين چيزها را از دست بدهدوهمين رفتار باعث گمراهي ، از خود بيگانگي وعدم هويت منجر گردد.