چکیده:
کشور کمونیستی مانند چین علیرغم نظام اقتدارگرا، برنامه ریزی مرکزی و سطح پائین مشارکت مدنی دست به آزادسازی اقتصادی لیبرال زده و با برنامه اصلاحات خود در 40 سال توانست 800 میلیون نفر را از فقر خارج کند. این مقاله بر آن است تا ضمن مطالعه مورد خاص چین- هنگ کنگ- تایوان به این پرسش پاسخ دهد که آیا یک نظام اید ئولوژیک کمونیستی قادر است ضمن حفظ حاکمیت ملی خود با سیاستها و ابزار اقتصاد لیبرال به توسعه اقتصادی دست یابد و از تعارضات اجتماعی در امان بماند یا خیر؟ آیا اصولا میتوان نظامهای تلفیقی را به عنوان الگوی موفق توسعه در نظر گرفت یا بهتر است از تعمیم دستاوردهای خاص خودداری و پرهیز کرد؟ هرچند اتخاذ سیاستهای تلفیقی در برخی کشورها نتایج فاجعه باری داشته است، اما دولتهایی مانند چین با اقتدار گسترده و منابع مالی کافی در شرایط بهتری برای اجرای نظام مختلط " یک کشور، دو سیستم" هستند و هرچند در این راه با چالشهایی در زمینه اعمال حاکمیت ملی خود مواجه میشوند، اما هزینه غیر ممکنی بر آنها تحمیل نمیگردد.
The theory of “One country, two systems” was mainly known in the 21<sup>st</sup> century, when a communist country like China could implement economic liberalization and reform policies, taking out 800 million persons out of poverty in 40 years, despite its authoritarian system, centralized planning and low level of civil society engagement. This article intends to study the “one country, two system” in China- Hong Kong- Taiwan and respond to the question that if a communist ideological system could achieve economic development with liberal economy means and mechanisms, avoiding social conflicts? Is it possible to consider mixed systems as a success story for development or it would be more convenient to refrain generalizing specific achievements? Mindful of the catastrophic results of mixed policies in some countries, it is possible to conclude that states like China, with a high level of authority and sufficient financial resources are better positioned to execute policies like “one country, two system” model, without being subject to pay an unaffordable cost.
خلاصه ماشینی:
در زمينـه بحران تايوان جديدترين کتاب توسط جامعه شناس تايواني به رشته تحريـر در آمـده و در آن ضـمن بررسي ريشه هاي نارضايتي مردم و به قدرت رسيدن يک حزب طرفدار استقلال ، تبعـات سـناريوهاي احتمالي را با توجه به تحولات بين المللي بررسي کرده است (هومينگشو، ٢٠١٩ : ٢٧٨) اين مقاله بر آن است تا ضمن مطالعه مورد خاص چين - هنـگ کنـگ - تـايوان بـه ايـن پرسـش پاسخ دهد که آيا يک نظام ايدئولوژيک کمونيستي قادر است با سياسـتها و ابـزار اقتصـاد ليبـرال بـه توسعه اقتصادي دست يابد و از تعارضات اجتماعي در امان بماند يـا خيـر؟ آيـا دسـتيابي بـه اهـداف اقتصادي به منزله تضمين ثبات و آرامش سياسي است ؟ آيـا اعمـال حاکميـت در سـرزمين اصـلي و قلمروهاي وابسته از سازوکار يکساني پيروي ميکند و آيا اصولا ميتوان نظامهاي تلفيقي را به عنـوان الگوي موفق توسعه در نظر گرفت يا بهتر است از تعميم دستاوردهاي خاص خودداري و پرهيز کرد؟ هرچند اتخاذ سياستهاي تلفيقي در برخي کشورهاي در حال توسعه نتايج فاجعـه بـاري بـه دنبال داشته است ، اما ميتوان ادعا نمـود در صـورتي کـه دولتهـايي ماننـد چـين داراي اقتـدار گسترده بوده و منابع مالي کافي در اختيار داشته باشند در شرايط بهتري براي اجراي نظام يک کشور- دو سيستم هستند.