چکیده:
هر جامعهای اعم از بدوی و مدنی، مبتنی بر یک شکلبندی سیاسی است که برای ماندگاری خود باید از یک ساز و کار اقتصادی بهرهمند باشد. این ساز و کار اقتصادی در زمان جاهلی بر استفاده ابزاری از موقعیت جغرافیایی مکه بهعنوان یک منطقه استراتژیک تجاری- دینی و نیز اقتصاد قبیله با مولفههایی چون غارت، غنیمت و... مبتنی بوده است. با ظهور اسلام و تشکیل جامعه اسلامی تحت رهبری حضرت محمد(ص) قابل انتظار است که نظام نوپای وی هم نیازمند بنیان و ساز و کاری اقتصادی بوده و اقتصاد اعراب جاهلی که بهصورت و سیرت در وضعیتی بدوی و عمدتاً غیراخلاقی قرار داشت، مورد تأیید اسلام نباشد. وانگهی عبور از این ساختار و جایگزینی آن با نظامی جدید از مبادی و مبانی اقتصادی هم ممکن نبود. لذا تحقیق حاضر به دنبال ارائه چارچوبی روشی برای فهم درستتر از مدیریت پیامبر(ص) در حوزه اقتصاد سیاسی و در رویارویی با اقتصاد سیاسی صدر اسلام است. رفتار مدیریتی پیامبر(ص) در مسیر تعالیبخشی است و ما میتوانیم این تعالیبخشی را در مفهوم امروزی ایدئالیسم عینیگرا پی گرفته و قابل فهم نماییم و امروزه نیز بهعنوان الگویی قابل قبول در مدیریت اقتصاد سیاسی از آن بهرهمند شویم.
خلاصه ماشینی:
با ظهور اسلام و تشکیل جامعه اسلامی تحت رهبری حضرت محمد(ص) قابل انتظار است که نظام نوپای وی هم نیازمند بنیان و ساز و کاری اقتصادی بوده و اقتصاد اعراب جاهلی که بهصورت و سیرت در وضعیتی بدوی و عمدتاً غیراخلاقی قرار داشت، مورد تأیید اسلام نباشد.
بر همین مبنا تشکیل جامعه اسلامی از بدو دعوت با مؤلفههای اقتصاد سیاسی پیوند داشت، چنانچه حج از منابع درآمد و ثروت مردم مکه بود و پیامبر(ص) از همان ابتدا با دعوت به پرستش خدای یگانه و نفی پرستش بتها، ضربه مهلکی را به اقتصاد ناپاک اعراب جاهلی که مبتنی بر رباخواری، قمار، غارت و چپاول و...
درواقع میتوان آن را شیوه نامه مدیریت اسلامی دانست و لذا ادعایی در ورود به مباحث اقتصاد اسلامی نداشته و ندارد بلکه با تکیه بر شواهد مدیریتی در حوزه اقتصاد سیاسی، به دنبال نشان دادن این نکته است که پیامبر اسلام(ص) اساساً مجموعه امکانات گذشته، اعم از قراردادها، آداب و رسوم و گونههای مختلف کسب درآمد حاکمان محلی و توزیع ثروت را در مسیری رو به جلو(متعالی) و بهسوی یک جامعه ایدهآل بهخدمت میگرفت.
2- «مقدمهای بر نظریه اقتصاد سیاسی اسلامی» نوشته حسین پوراحمدی و محمد شمآبادی در تلاش برای یافتن پاسخ به این سؤال است که نظریه اقتصاد سیاسی اسلامی چگونه فرمول بندی و تبیین می شود؟ اگرچه این پژوهش جنبه اكتشافی در فهم اجزای نظریه اقتصاد سیاسی اسلامی بنا بر مبانی فقهی اسلام دارد، اما در پاسخ به سئوال و در ترسیم نظام اقتصاد سیاسی اسلامی این فرض ارائه میگردد كه اقتصاد سیاسی اسلامی یک پیوند سیستمیک با اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اخلاق و معنویات در راستای تحقق اهداف دنیوی و اخروی انسان مسلمان برقرار میسازد (پوراحمدی و شمآبادی، 1390).