خلاصه ماشینی:
"-هر چند او این تصور را به وجود میآورد که یک الگو[ی مشابه با الگوی استالین]را تکرار میکند، معذلک زمانها و انسانها یکسان نیستند ضرب شست گورباچف کاملا سیستم شوروی را از ترکیب انداخته است.
یک شکاف فوقالعاده میان قدرت عظیم گورباچف و عدم امکانی که او برای عمل کردن در واقعیت روزانه شوروی خود را در آن مییابد وجود دارد،او یک قدرت نظری و حقوقی عظیم دارد،اما هیچ قدرتی بر پستترین شهروندان شوروی (به تصویر صفحه مراجعه شود) ندارد.
نوکهای درختان تکان میخورد اما ریشهها بیحرکت باقی میماند،امروزه به انسان شوروی اجازه داده شده متفاوت باشد،بنابراین،افراد از این امر استفاده میکنند،اگر ناگهان یک تغییر خشن به وقوع بپیوندد،انسان شوروی- IHomo sovieticus- خود را با آن سازگار میکند و با همان آب و تاب به ضد پروسترویکا درود میفرستد.
اما در مورد لهستان و چکسلواکی،رهبران جدید این کشورها چه میکنند جز اینکه با دستهای دراز شده دور دنیا میگردند و میگویند:بدهید!بدهید!غرب تا کی آنها را تغذیه خواهد کرد؟ آیا غرب واقعا به یک اروپای شرقی پیشرفته که قادر باشد با او مسابقه بدهد نیازمند است؟شاید غرب نیاز به مستعمراتی از سنخ جدید داشته باشد...
-در اتحاد شوروی یک سیستم شوروی(شورایی)،یک سیستم تمامتگرایانه41وجود داشت که مجللترین فاجعهء اقتصادی و بومشناختی51تاریخ جوامع انسانی و کاملترین سیر قهقرایی را سازمان داد،و اگر حرف شما را فهمیده باشم،این سیستم به این دلیل خودش را حفظ میکند که سروکارش با ملتهایی است کاملا رخوت گرفته و دنیای غربی خوشحال است از اینکه نیمهء دیگر اروپا هیچ چیزی از کار در نیاید."