چکیده:
هدف از این پژوهش بررسی امکان استفاده از کاهش خطاهای مرحله تمرین برای تسهیل فرایندهای یادگیری حرکتی ضمنی در کودکان بود. تعداد 30 دانشآموز (میانگین سن = ۳۲/۱ +±۳۳/۱۱سال) با دید بسته، کیسههای نخود را با ترتیب از فاصلههای نزدیک به دور یا دور به نزدیک پرتاب کردند. گروه نزدیک به دور مرحله اکتساب را از مسافت 2 متری هدف آغاز کرد. سپس تکلیف را از فاصلههای 3، 4، و 5 متری تمرین کردند. گروه دور به نزدیک مرحله تمرین را از مسافت 5 متری آغاز کرد و سپس بهترتیب به 4، 3، و 2 متر رفت. آزمونهای تکلیف منفرد و تکلیف دوگانه تاخیری از 5/ 3 متری هدف گرفته شد. در مرحله اکتساب، نسبت خطاهای گروه نزدیک به دور (کمخطا) از گروه دور به نزدیک (پرخطا) به میزان معناداری کمتر بود. در آزمون تکلیف منفرد، تفاوت بینگروهی معنادار پیدا نشد. یافتهها همچنین نشان داد گروه کمخطا، در شرایط تکلیف دوگانه تکلیف را با خطای کمتری نسبت به گروه پرخطا انجام داد. نتیجهگیری شد که خطاهای کمتر هنگام تمرین یک مهارت حرکتی میتواند استفاده از فرایندهای یادگیری حرکتی ضمنی در کودکان را تسهیل کند.
The aim of this study was to determine if the reduction of errors during practice facilitates implicit motor learning processes in children. 30 children (meanage =11.33±1.32 yr) threw beanbags with a near-to-far or a far-to-near order, while their vision was occluded. The near-to-far group began the acquisition phase at a distance of 2 m from the target. Then, they practiced the task at a distance of 3 m, 4 m and finally 5 m from the target. Far-to-near group began the practice phase at the distance of 5 m and then moved to 4 m, 3 m and 2 m respectively. Delayed single-task and dual-task tests were administered at a distance of 3.50 m from the target. During the acquisition phase, the ratio of errors made by the near-to-far (errorless) group was found to be significantly less than the far-to-near (errorful) group. No significant intergroup difference was found in the single-task test. The results also revealed that the errorless group performed the task with less errors than the errorful group in the dual-task condition. It was generally concluded that less errors during practicing a motor skill can facilitate the use of implicit motor learning processes in children.
خلاصه ماشینی:
استاديار، دانشكدة علوم ورزشي، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ايران چكيده هدف از اين پژوهش بررسي امكان استفاده از كاهش خطاهاي مرحلة تمرين براي تسهيل فرايندهاي يادگيري حركتي ضمني در كودكان بود.
با وجود اين دو چالش قابل بحث دربارة استفاده از پروتكل هاي اكتساب مهارت با استفاده از تكليف دوگانه پيشنهاد شده است؛ اول اينكه، هنگامي كه از روش تكليف دوگانه براي ايجاد يادگيري پنهان استفاده ميشود، با وجود برتري اجرا در شرايط فشار، در مرحلة اكتساب عملكرد دچار نابساماني مي شود و اين اختلال ممكن است آثاري مانند تداخل زمينه اي ايجاد كند (9).
خطر استفاده نكردن از كمَ Challenge Point Framework آزمون هاي يادداري و انتقال تأخيري اين است كه گاهي شرايطي كه عملكرد مرحلة اكتساب را بهبودمي بخشد، مي تواند براي يادگيري زيان آور باشد.
در اين تحقيق نيز مشابه آزمايش اول ماكسول و همكاران (5) در آزمون از مسافت جديد (5/9متري) كه دورتر از فواصل تمرين شده بود، تفاوتي بين دو گروه تمرين از فواصل نزديك به دور و برعكس پيدا نشد.
با تمهيدات انجام گرفته، پيشبيني شد با تمرين از مسافت هاي نزديك به دور نسبت كوششهاي خطا كمتر از هنگامي است كه ترتيب تمرين برعكس است، و اينكه، با اي نگونه تمرين كمخطا ميتوان فرايندهاي يادگيري حركتي ضمني در كودكان را تسهيل كرد.
نسبت خطاهاي گروه هاي كَم خطا و پرخطا برحسب فواصل پرتاب در مراحل اكتساب و انتقال بحث و نتيجه گيري هدف اصلي پژوهش حاضر بررسي امكان استفاده از كاهش خطاهاي مرحلة تمرين براي تسهيلفرايندهاي يادگيري حركتي ضمني (پنهان) در كودكان بود.